پارت ۳ Blood moon
پارت ۳ Blood moon
سمت میزشون توی راهم هی به خودم اعتماد به نفس میدادم و میگفتم اروم باش
وقتی رسیدم یک نگاه کلی بهم انداخت
ا/ت: به کافه ما خوش اومدین
منو رو گذاشتم روی میز
ا/ت:چی میل دارین
&کوک ویو
وقتی به کافه رسیدم رفتم داخل و یک نگاه کلی بهش انداختم چشمم خورد به سه نفر که اروم باهم حرف میزدن
ولی از اونجایی که من خون اشام بودم میفهمیدم که چی میگفتن
بعد چند ثانیه رئیسشون اومد
رفتیم روی یه میز نشستیم
و با رئیسشون حرف میزدم
نگاهمو واسه چند ثانیه به سمت راستم
انداختم دیدم یک دختر خوشگل داره میاد
سمتمون یک نگاه کلی بهش انداختم منو رو از روی میز برداشتم و....
&ا/ت ویو
ا/ت: چی میل دارین؟
کوک:هات چاکلت
ا/ت:ممنون سفارشتون چند دقیقه دیگه امادست
برگشتم پیش بچه ها
ا/ت:وای خدا ار رئیس نپرسیدم...دوتا هات چاکلت درست کن سوهو
سوهو هات چاکلت هارو برد
بعد نیم ساعت اون مرده رفت رفتیم میز رو تمیز کردیم
این روز هم مثل روز های دیگه گذشت....
حمایت❤
سمت میزشون توی راهم هی به خودم اعتماد به نفس میدادم و میگفتم اروم باش
وقتی رسیدم یک نگاه کلی بهم انداخت
ا/ت: به کافه ما خوش اومدین
منو رو گذاشتم روی میز
ا/ت:چی میل دارین
&کوک ویو
وقتی به کافه رسیدم رفتم داخل و یک نگاه کلی بهش انداختم چشمم خورد به سه نفر که اروم باهم حرف میزدن
ولی از اونجایی که من خون اشام بودم میفهمیدم که چی میگفتن
بعد چند ثانیه رئیسشون اومد
رفتیم روی یه میز نشستیم
و با رئیسشون حرف میزدم
نگاهمو واسه چند ثانیه به سمت راستم
انداختم دیدم یک دختر خوشگل داره میاد
سمتمون یک نگاه کلی بهش انداختم منو رو از روی میز برداشتم و....
&ا/ت ویو
ا/ت: چی میل دارین؟
کوک:هات چاکلت
ا/ت:ممنون سفارشتون چند دقیقه دیگه امادست
برگشتم پیش بچه ها
ا/ت:وای خدا ار رئیس نپرسیدم...دوتا هات چاکلت درست کن سوهو
سوهو هات چاکلت هارو برد
بعد نیم ساعت اون مرده رفت رفتیم میز رو تمیز کردیم
این روز هم مثل روز های دیگه گذشت....
حمایت❤
۱۱.۲k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.