PART23
(صبح)
(ویو یونا)
از خواب بیدار شدم درست یک سانت باهم فاصله داشتیم چشماش رو باز کرد و باهم چشم تو چشم شدیم داشتیم همدیگه رو نگاه میکردیم که یه هو در باز شد و خانم مین اومد تو جونگ کوک هول شد خواستیم پاشیم که باهم افتادیم پایین تخت لبای کوک روی لبام بود
@او ببخشید بد موقعی اومدم
بعد اینکه خانم مین رفت جونگ کوک شروع کرد به مکیدن لبام بعد چند ثانیه از خودم جداش کردم
+خب چیزه فراموشش کن
_موافقم
ولی نمیتونستم فراموش کنم تودلم عروسی بود نمیدونم چرا ولی زوق کردم
(ویو جونگ کوک)
چرا بوسش کردم ؟ولی یه حس خوبی داشتم رفتم توی اتاقم لباسام رو در آورد مو رفتم دوش بگیرم بعد تموم شدن حمومم خودم و خشک کرد مو با یه حوله که فقط پایین تنم رو پوشونده بود اومدم بیرون دیدم یونا توی اتاقم ایستاده و کتم توی دستشه با دیدن من تعجب کرد و سرش رو انداخت پایین
_ک..کتت و.... تو...توی.... او....اتاق من جاگذاشتی
رفتم جلو ازش گرفتم خواست بره که دستش رو کشیدم و لباش رو بوس کردم از خجالت قرمز شده بود خیلی کیوت بود دوباره لباش رو بوس کردم دستش رو از دستم کشید بیرون و سریع از اتاق رفت بیرون منم لباس تنم کردم و از اتاقم رفتم بیرون رفتم پایین دیدم خانم مین داره میز رو میچینه
+صبح بخیر آجوما
@صبح بخیر پسرم
نشستم سر میز و شروع کردم به صبحانه خوردن
+آجوما یونا صبحانه خورده؟
@نه ارباب هنوز نیومده پایین
+باشه براش ببرین توی اتاقش
@باشه
(ویو یونا)
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم کوک توی آشپز خونست و داره صبحانه میخوره برگشتم توی اتاقم و روی تخت دراز کشیدم
تق تق
_کیه؟
@منم دخترم
_بیاین تو
@بفرمایین دخترم ارباب گفتن برات صبحانه بیارم
_ارباب؟
@آره.....راستی مبارک باشه دخترم خیلی خوشحالم که بالاخره ارباب از تنهایی در اومد
_نه خانم مین اینجوری که فکر میکنید نیست اون اتفاقی بود
@دخترم من از هیجده سالگی ارباب رو بزرگ کردم میدونم که هیچ وقت با هیچ دختری اینقدر گرم نمیگیره چه برسه که باهاش بخوابه
_خب اون اون اتفاقی بود
@ارباب حتی اتفاقی هم این کار رو نمیکنه
خانم مین از اتاق رفت بیرون منم داشتم به کوک فکر میکردم که توی اتاقش دوبار بوسم کرد یعنی دوسم داره؟اگه الکی باشه چی؟
내 노예🖤
(ویو یونا)
از خواب بیدار شدم درست یک سانت باهم فاصله داشتیم چشماش رو باز کرد و باهم چشم تو چشم شدیم داشتیم همدیگه رو نگاه میکردیم که یه هو در باز شد و خانم مین اومد تو جونگ کوک هول شد خواستیم پاشیم که باهم افتادیم پایین تخت لبای کوک روی لبام بود
@او ببخشید بد موقعی اومدم
بعد اینکه خانم مین رفت جونگ کوک شروع کرد به مکیدن لبام بعد چند ثانیه از خودم جداش کردم
+خب چیزه فراموشش کن
_موافقم
ولی نمیتونستم فراموش کنم تودلم عروسی بود نمیدونم چرا ولی زوق کردم
(ویو جونگ کوک)
چرا بوسش کردم ؟ولی یه حس خوبی داشتم رفتم توی اتاقم لباسام رو در آورد مو رفتم دوش بگیرم بعد تموم شدن حمومم خودم و خشک کرد مو با یه حوله که فقط پایین تنم رو پوشونده بود اومدم بیرون دیدم یونا توی اتاقم ایستاده و کتم توی دستشه با دیدن من تعجب کرد و سرش رو انداخت پایین
_ک..کتت و.... تو...توی.... او....اتاق من جاگذاشتی
رفتم جلو ازش گرفتم خواست بره که دستش رو کشیدم و لباش رو بوس کردم از خجالت قرمز شده بود خیلی کیوت بود دوباره لباش رو بوس کردم دستش رو از دستم کشید بیرون و سریع از اتاق رفت بیرون منم لباس تنم کردم و از اتاقم رفتم بیرون رفتم پایین دیدم خانم مین داره میز رو میچینه
+صبح بخیر آجوما
@صبح بخیر پسرم
نشستم سر میز و شروع کردم به صبحانه خوردن
+آجوما یونا صبحانه خورده؟
@نه ارباب هنوز نیومده پایین
+باشه براش ببرین توی اتاقش
@باشه
(ویو یونا)
داشتم از پله ها میومدم پایین که دیدم کوک توی آشپز خونست و داره صبحانه میخوره برگشتم توی اتاقم و روی تخت دراز کشیدم
تق تق
_کیه؟
@منم دخترم
_بیاین تو
@بفرمایین دخترم ارباب گفتن برات صبحانه بیارم
_ارباب؟
@آره.....راستی مبارک باشه دخترم خیلی خوشحالم که بالاخره ارباب از تنهایی در اومد
_نه خانم مین اینجوری که فکر میکنید نیست اون اتفاقی بود
@دخترم من از هیجده سالگی ارباب رو بزرگ کردم میدونم که هیچ وقت با هیچ دختری اینقدر گرم نمیگیره چه برسه که باهاش بخوابه
_خب اون اون اتفاقی بود
@ارباب حتی اتفاقی هم این کار رو نمیکنه
خانم مین از اتاق رفت بیرون منم داشتم به کوک فکر میکردم که توی اتاقش دوبار بوسم کرد یعنی دوسم داره؟اگه الکی باشه چی؟
내 노예🖤
۱۲.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.