PART22
از اتاق رفت بیرون به یونا نگاهی انداختم لباسش پاره شده بود کتم رو در آوردم و دورش گرفتم داشت گریه میکرد
+باید بیشتر مواظب باشی
با این حرفم گریش بیشتر شد بغلش کردم و سرش رو چسبوندم روی سینم
+هیششش تموم شد چیزی نیست
_ممنونم اگه تو نمیومدی معلوم نبود چه بلایی سر من میومد(با گریه)
+خیلی خب باشه برو یه لباس بپوش و همینجا توی اتاق بمون
داشتم از اتاق میومدم بیرون که
_میشه پیشم بمونی میترسم دوباره بیاد
+نترس نمیاد
_خواهش میکنم
+باشه بیرون منتظر میمونم لباس عوض کن بعد میام تو
_باشه خیلی ممنون
رفتم بیرون بعد چند دقیقه در باز شد و بهم گفت برم تو یه هودی و شلوار ست مشکی پوشیده بود موهاش هم گوجه ای بالا بسته بود خیلی کیوت شده بود کنار هم روی تخت نشسته بودیم داشت خوابش میگرفت سرش رو گذاشت روی پام بعد چند دقیقه خوابش عمیق شد سرش رو بلند کردم و پام رو از زیر سرش کشیدم بیرون جاش یه بالشت گذاشتم پتو رو هم کشیدم روش کتم رو برداشتم و رفتم پایین بعد خداحافظی با مهمون ها رفتم سمت اتاقم که دیدم صدای جیغ از اتاق یونا میاد رفتم و در رو باز کردم روی تخت نشسته بود و گریه میکرد
_چرا رفتی اون اومد اینجا میخواست میخواست(با گریه)
+چیزی نیست چیزی نیست خواب دیدی آروم باش
_نرو نرو از پیشم نرو میترسم
+باشه باشه نمیرم بگیر بخواب
خواستم کتم رو بزارم روی صندلی که دستم رو گرفت
_لطفا نرو
+نمیرم بزار کتم رو بزارم روی صندلی
_باشه
کتم رو گذاشتم روی صندلی و کنارش رو تخت نشستم کم کم خوابش برد و منم کنارش خوابیدم
내 노예🖤
+باید بیشتر مواظب باشی
با این حرفم گریش بیشتر شد بغلش کردم و سرش رو چسبوندم روی سینم
+هیششش تموم شد چیزی نیست
_ممنونم اگه تو نمیومدی معلوم نبود چه بلایی سر من میومد(با گریه)
+خیلی خب باشه برو یه لباس بپوش و همینجا توی اتاق بمون
داشتم از اتاق میومدم بیرون که
_میشه پیشم بمونی میترسم دوباره بیاد
+نترس نمیاد
_خواهش میکنم
+باشه بیرون منتظر میمونم لباس عوض کن بعد میام تو
_باشه خیلی ممنون
رفتم بیرون بعد چند دقیقه در باز شد و بهم گفت برم تو یه هودی و شلوار ست مشکی پوشیده بود موهاش هم گوجه ای بالا بسته بود خیلی کیوت شده بود کنار هم روی تخت نشسته بودیم داشت خوابش میگرفت سرش رو گذاشت روی پام بعد چند دقیقه خوابش عمیق شد سرش رو بلند کردم و پام رو از زیر سرش کشیدم بیرون جاش یه بالشت گذاشتم پتو رو هم کشیدم روش کتم رو برداشتم و رفتم پایین بعد خداحافظی با مهمون ها رفتم سمت اتاقم که دیدم صدای جیغ از اتاق یونا میاد رفتم و در رو باز کردم روی تخت نشسته بود و گریه میکرد
_چرا رفتی اون اومد اینجا میخواست میخواست(با گریه)
+چیزی نیست چیزی نیست خواب دیدی آروم باش
_نرو نرو از پیشم نرو میترسم
+باشه باشه نمیرم بگیر بخواب
خواستم کتم رو بزارم روی صندلی که دستم رو گرفت
_لطفا نرو
+نمیرم بزار کتم رو بزارم روی صندلی
_باشه
کتم رو گذاشتم روی صندلی و کنارش رو تخت نشستم کم کم خوابش برد و منم کنارش خوابیدم
내 노예🖤
۹.۳k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.