پارت loveintime پارت

#پارت۴۶ #loveintime #پارت۴۶
اخر هفته خیلی زود رسید،همه چیز خیلی شیک و مجلل بود البته به دستور زمرد خانم،مامان و خاله سوگند منم که از صبح آرایشگر اومده بود وداخل یکی از اتاق های سالنی که گرفته بودن درگیر بودم،یه لباس آبی کاربنی دکلته بلند که پایینش یکم پف داشت پوشیدم،موهامو مشکی کردم و یه آرایش ملایم و مات هم برام کرده بود،ناخون هامم دوباره برام درست کرد یه تاج کوچولو نقره ای که بیشتر شبیه تِل بود هم برام گذاشت یه سرویس طلا سفید باانگشتری که زمرد خانم بهم داده بود پوشیدم و حاضر وآماده بودم،وقتی به خودم نگاه کردم خیلی تغییر کرده بودم مخصوصا این که موهامو مشکی کردم ولی خوشگل بود و دوسش داشتم،همینطوری نشسته بودم که ملیسا،آسلی ویشیم هم اومدن پیشم،یشیم تا منو دید گفت:میگم دایان این کیانا کجارفت
دایان خندید وگفت:واقعا میخای بگی اینقده تغییر کرده؟؟؟
ملیسا:بابا یکم که چه عرض کنم کلا عوض شده
آسلی:واقعا موهاتومشکی کردی خیلی عوض شدی
+حالا بهم میاد یا زشت شده؟؟
همشون گفتم خیلی خوشگله
داشتیم حرف میزدیم مامانم گفت بریم پایین منم حرکت کردم رفتم سمت سالن اونقده شلوغ بود که نگو،وقتی نزدیک شدم کل سالن برگشتن سمتم واسه اولین بار داخل زندگیم یکم از حضور داخل جمع زیاد استرس داشتم،وقتی رسیدم پایین چشم چرخوندم تارسیدم به بچه ولی اون بین کرم توجهمو جلب کرد یه تیپ خیلی خوشگل زده بود و واقعا هم خیلی خوشگل شده بود،بهش دقت کردم دیدم همینطور بهم نگاه میکنه خندیدم ورومو برگردوندم......
دیدگاه ها (۱)

#پارت۴۷ #loveintime #پارت۴۷با ملیسا و یشیم کنار میز وایساده ...

#پارت۴۸ #loveintime #پارت۴۸خیلی طول نکشید که زمرد خانم اومد ...

#پارت۴۵ #loveintime #پارت۴۵دونه دونه مهمون ها اومدن داخل باه...

#پارت۴۴ #loveintime #پارت۴۴از اون شبی که زمرد خانوم اومد ...

یونا :صبح از خواب پاشدم درو برم نگاه کردم کوک کنارم خوابیده...

پارت 4

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط