سرگذشت واقعی
سرگذشت واقعی
قسمت هشتم دنیای سحر💙
برام مهم نبود که داماد پشت در منتظرمه برام مهم نبود که شب عروسیمه
محمد وارد اتاق شد با ترس بهش نگاه میکردم میدونستم قراره مال اون بشم
منو تو آغوشش گرفت
_محمد امشب نه
_سه ماه همینو میگی ک تو عقدیم و فلان عروسی انداختم جلو دیگ نه ای وجود نداره
هولش دادم دلم رابطه با اونو نمیخاست دوسش نداشتم اما با زور کاراشو انجام داد
هیچ موقع محمد برای من برای احساس من تلاش نکرد فقط بحث و دعوا و رابطه های زورکی داشتیم
یک روز صبح که از خواب بیدارم شدم همش حالت تهوع داشتم رفتم تست بارداری خریدم بله حامله بودم
باخودم گفتم شاید بچه به دنیا بیاد منم به پدرش علاقمند شم
چند روزی گذشت اما محمد هنوز نمیدونست من باردارم و من بخاطر حالت تهوعی که داشتم و از بوی غذا بدم میومد شام درست نکردم و یه غذای آماده درست کردم وقتی شامو اوردم بشقابو پرت کرد تو صورتم بشقاب خورد به لبم لبم پاره شد از دردش دستمو گذاشتم رو لبم درد میکرد محمد بلند شد کمر بندشو باز کرد و به جون من افتاد میدونم عقده سرد بودن رفتار منو داشت تمام بدنم سیاه و کبود شده بود حدس میزدم بچم سقط شده خیر سرم همین امشب خبر پدر شدنشو بهم بدم #رمان #سرگذشت #داستان
قسمت هشتم دنیای سحر💙
برام مهم نبود که داماد پشت در منتظرمه برام مهم نبود که شب عروسیمه
محمد وارد اتاق شد با ترس بهش نگاه میکردم میدونستم قراره مال اون بشم
منو تو آغوشش گرفت
_محمد امشب نه
_سه ماه همینو میگی ک تو عقدیم و فلان عروسی انداختم جلو دیگ نه ای وجود نداره
هولش دادم دلم رابطه با اونو نمیخاست دوسش نداشتم اما با زور کاراشو انجام داد
هیچ موقع محمد برای من برای احساس من تلاش نکرد فقط بحث و دعوا و رابطه های زورکی داشتیم
یک روز صبح که از خواب بیدارم شدم همش حالت تهوع داشتم رفتم تست بارداری خریدم بله حامله بودم
باخودم گفتم شاید بچه به دنیا بیاد منم به پدرش علاقمند شم
چند روزی گذشت اما محمد هنوز نمیدونست من باردارم و من بخاطر حالت تهوعی که داشتم و از بوی غذا بدم میومد شام درست نکردم و یه غذای آماده درست کردم وقتی شامو اوردم بشقابو پرت کرد تو صورتم بشقاب خورد به لبم لبم پاره شد از دردش دستمو گذاشتم رو لبم درد میکرد محمد بلند شد کمر بندشو باز کرد و به جون من افتاد میدونم عقده سرد بودن رفتار منو داشت تمام بدنم سیاه و کبود شده بود حدس میزدم بچم سقط شده خیر سرم همین امشب خبر پدر شدنشو بهم بدم #رمان #سرگذشت #داستان
۲۸.۰k
۱۱ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.