زنگ زدم به یه جی و آدرس جایی که بودنو ازش گرفتم و رفتم پی
زنگ زدم به یه جی و آدرس جایی که بودنو ازش گرفتم و رفتم پیششون..
وقتی رسیدم یه جی دویید سمتم
+ وای رائل
عین بچه ها از وقتی نشستیم داره گریه میکنه
-وایسا الان درستش میکنم
گوشیو در آوردم و زنگ زدم به هوسوک سریع جواب داد
+سلام آقای جونگ
_ سلام خوبین؟
+ممنون
_خواستم بگم سورا حالش بده داره گریه میکنه
هول شدنش از پشت گوشی هم مشخص بود
+ چرا؟چرا حالش بده؟
راه افتادم سمت سورا که با دیدنم رو شو برگردوند با صدای بلند گفتم
- با خودش حرف بزنین بهتون میگه...
گوشیو گرفتم سمت سورا
- نمیخوای حرف بزنی ؟
+ معلوم نیست باز کدوم خریه حتما میخواد بزنه تو گوشم آره؟
یه جی محکم زد تو صورتش و آروم گفت:
+ آقای جونگه...
یهو سورا از جاش پرید و گوشیو از دستم کشید و ازمون فاصله گرفت..
من و یه جی روی نیمکت نشستیم... ازم پرسید چیشد و منم همه چیو براش،تعریف کردم
+ واقعا فکر نمیکردم قصد کوک این باشه...
شونه هامو بالا انداختم
_بالا خره درکش میکنم شاید منو شبیه یونا دیده باشه اما نباید تا این حدم نزدیک میشد که ته ازم دور شه.
+ اوهوم...
همون لحظه سورا دوید سمتمون و گوشیو انداخت بغلم
_آهای چته؟
+میخوایم بریم بیرون
یه جی زد زیر خنده
+تا الان که با صدای گریه ت سر منو برده بودی چقدر زود یادت رفت
سورا سریع گونه من و یه جی رو بوسید و رفت ..
خندم گرفته بود ازش
+رائل واقعا کیم بغلت کرد؟
با لبخند سرمو تکون دادم...
_اره خود خودش بود...
+ وای من دارم از ذوق میمیرم
و محکم بغلم کرد منم بغلش کردم یهو گوشیش زنگ خورد
خودشو ازم جدا کرد و جواب داد
+الو بابا...الان بیام حدودا نیم ساعت دیگه خونه م......باشه اونم میخرم......
و گوشیو قطع کرد
وقتی رسیدم یه جی دویید سمتم
+ وای رائل
عین بچه ها از وقتی نشستیم داره گریه میکنه
-وایسا الان درستش میکنم
گوشیو در آوردم و زنگ زدم به هوسوک سریع جواب داد
+سلام آقای جونگ
_ سلام خوبین؟
+ممنون
_خواستم بگم سورا حالش بده داره گریه میکنه
هول شدنش از پشت گوشی هم مشخص بود
+ چرا؟چرا حالش بده؟
راه افتادم سمت سورا که با دیدنم رو شو برگردوند با صدای بلند گفتم
- با خودش حرف بزنین بهتون میگه...
گوشیو گرفتم سمت سورا
- نمیخوای حرف بزنی ؟
+ معلوم نیست باز کدوم خریه حتما میخواد بزنه تو گوشم آره؟
یه جی محکم زد تو صورتش و آروم گفت:
+ آقای جونگه...
یهو سورا از جاش پرید و گوشیو از دستم کشید و ازمون فاصله گرفت..
من و یه جی روی نیمکت نشستیم... ازم پرسید چیشد و منم همه چیو براش،تعریف کردم
+ واقعا فکر نمیکردم قصد کوک این باشه...
شونه هامو بالا انداختم
_بالا خره درکش میکنم شاید منو شبیه یونا دیده باشه اما نباید تا این حدم نزدیک میشد که ته ازم دور شه.
+ اوهوم...
همون لحظه سورا دوید سمتمون و گوشیو انداخت بغلم
_آهای چته؟
+میخوایم بریم بیرون
یه جی زد زیر خنده
+تا الان که با صدای گریه ت سر منو برده بودی چقدر زود یادت رفت
سورا سریع گونه من و یه جی رو بوسید و رفت ..
خندم گرفته بود ازش
+رائل واقعا کیم بغلت کرد؟
با لبخند سرمو تکون دادم...
_اره خود خودش بود...
+ وای من دارم از ذوق میمیرم
و محکم بغلم کرد منم بغلش کردم یهو گوشیش زنگ خورد
خودشو ازم جدا کرد و جواب داد
+الو بابا...الان بیام حدودا نیم ساعت دیگه خونه م......باشه اونم میخرم......
و گوشیو قطع کرد
۷.۶k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.