اینا به من چه ربطی داره کوک

_اینا به من چه ربطی داره کوک؟
+وقتی تورو‌دیدم...نمیدونم چرا... احساس کردم یونا رو‌دیدم...مثل اون اروم بودی...به الان یونا نگاه نکن...خیلی ارومه..الان اینجوری میکنه حرص منو‌در بیاره...
_یعنی تو فقط چون من شبیه یونا بودم اومدی سمتم؟
مکث کرد
+واقعا همه چیشو توی تو‌ دیدم رائل...خنده هاش...حرف زدنش...چشماش
پوزخند زدم
_تو‌منو از چشم کسی که دوسش دارم انداختی فقط چون شبیه کسی‌بودم که قبلا دوسش داشتی؟!
+رائل اگه من و‌تو بهم میرسیدیم برا هردومون بهتر میشد...هم من دوباره به یونا میرسیدم...هم تو دیگه مجبور نبودی کار‌کنی و‌زجر بکشی... بلاخره یه سقف بالا سرت بود
_دوباره به یونا میرسیدی؟ نه...من یونا نیستم...من رائلم....از همون اولشم میدونستم داری از رو ترحم بهم کمک میکنی و همه حرفات و کارات الکیه...
اشکام سرازیر شد رو گونه هام
+رائل گوش کن...
_نه نمیخوام گوش‌کنم ...من از این ناراحت نیستم که چون شبیه عشق قدیمیت بودم انتخابم کردی...چون منم بهت حسی نداشتم که الان بخوام بخاطرش ناراحت شم...از این ناراحتم که تو‌میدونستی من اونو دوست دارم اما بازم دست از کارات ورنداشتی و ازم دورترش کردی...الانشم اگه میخواستی بهم کمک کنی که به ته برسم برای این بود که میخواستی یونا رو از ته دور کنی
+رائل...
#صدای_تو
#p42
دیدگاه ها (۳)

_الانم تنها کاری که میتونی بکنی اینه که بری بیرون لطفا...بهم...

زنگ زدم به یه جی و آدرس جایی که بودنو ازش گرفتم و رفتم پیششو...

+رائل...برگشتم سمت کوک که دم در وایساده بود..اخیش راحت شدمرو...

امروز هجین نیومده بود سرکلاس‌.‌..یه جی و سورا اومدن کنارم نش...

یونا :از حرف های کوک ترسیدم که یهو در ماشین باز کرد دستم گرف...

قلدر مدرسه ( پارت ۹ )

یونا :رفتم بالا که یهو صدا نو تیف گوشی اومد بازش کردم که نو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط