My attractive vampire P

My attractive vampire🩸🖤 (P25)

تهیونگ : اره پاشو آماده شو*لبخند*

ا.ت" با ذوق بلند شدم و رفتم سریع آماده شدم یک شلوارک بیرونی پوشیدیم یا یه سویشرت و حالا مقابل تهیونگ ایستاده بودم تا باهم بریم و حالا تهیونگ با تعجب به سرعت آماده شدن من خشک زده بود...ولی کمی نگذشت و لبخند کمرنگی تو ل.ب هاش اومد و اونم بلند شد و دستم گرفت و باهم از قصر خارج شدیم.

چند مین بعد :
دستای هم رو گرفته بودیم و داشتیم راه می‌رفتیم آرام آروم کنار آب دریا و من میتونستم خون آشام های دیگه ای هم ببینم و درست تو سرزمین انسان ها مثل آدم های معمولی بودن با اینکه خوناشام هستن ولی اونا به خاطر بوی خون من شوکه وار بهم زل میزدن ولی بخاطر تهیونگ که شاهزاده بود و کنار من بود راهشون ادامه میدادن و با خودم فکر کردم اگه تهیونگ نبود و من همینجا تنها بودم چه اتفاقی می افتاد.

تهیونگ : ا.ت چیزی شده؟
ا.ت : نه هیچی.
تهیونگ : نگران فردا تو مدرسه هستی؟
ا.ت : حس میکنم آخه درسته قراره بادیگارد همراه من باشن ولی تو کلاس نمیتونن ولی من تو کلاس بدون بادیگارد ها باشم شاید اتفاق بدی افتاد.
تهیونگ: تو نگران چیزی نباش هیچ اجازه ای نمیدم حتی اگه اینطور باشه اونارو با دستای خودم با شمشیر نقره سرشون بریدم(دوتا دستات گرفت+)
ا.ت : پس میگی نگران نباشم ؟
تهیونگ : اهوم.

ا.ت"با خیال راحت نفسی کشیدم و نگاهم به رگ های دست تهیونگ افتاد...و قشنگ نمیتونستم چشم ازشون بردارم و تهیونگ متوجه شد که صدای پوزخندش شنیدم و به خودم اومدم"

تهیونگ : چی انقدی نگاهت گرفت؟ هوم؟*لبخند شیطنت آمیز*
ا.ت : عا....خب...ببین...عامممم....
تهیونگ : خب.....؟
ا.ت : هیچی ولش کن(نگاهم دادم به یه جا)
تهیونگ : حالا چرا خجالت کشیدی پرنسس.
ا.ت : حس میکنم واسه ساخت این بدن و رگ تلاش سختی کردی.
تهیونگ : درسته خیلی واسه این رگ ها و بدن تلاش سختی کردم.
ا.ت : می‌دونم *حسودی*

*تهیونگ با تعجب خیلی زیاد داشت بهم زل میزد و قشنگ تو ذهنش می‌گفت که چرا یه دختر باید به بدن یه پسر حسودی کنه؟؟؟*

تهیونگ : چرا داری حسودی می‌کنی حالا؟*شوکه*
ا.ت : چون تو بهتر از من برای رسیدن به اندام ایده آل به خودت رسیدگی میکنی من حتی نشد یه ورزشی بکنم

تهیونگ از حرف ا.ت قهقهه کرد و ا.ت رو به بغل خودش برد و بوسه ای به کلش زد...
تهیونگ : حرفت قبول ندارم آخه تو زیباترین اندام داری چطور اعتماد به نفس نداری تو ایده آل من هستی کوچولو.
ا.ت : هومممم؟*کیوت*
تهیونگ : *خنده ی گلویی زد و بوسه ای آروم به ل.بت کاشت*
دیدگاه ها (۱۰)

تصمیم گرفتم چند پارتی جونگکوک بنویسم...+موضوع : تو و جونگکوک...

روانی؟ 2 و شروع به انتخاب کردن مواد غذایی کردم که ناگهان...ص...

My attractive vampire🩸🖤 (P24)و نیش من از این موقعیت تا گوشم ...

My attractive vampire🩸🖤 (P23)ا.ت"خودم تو آینه چک کردم و کرم ...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط