مروارید آبی
مروارید آبی
Part ³³
دفترم و بستم و گذاشتمش با قلمم توی جاش و انداختم توی چمدونم
به سمت تخت رفتم و خودم و روش انداختم و سیاهی....
ویو کوک
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم ساعت هشت بود از اتاقم اومدم بیرون عمارت ساکت بود به تهیونگ زنگ زدم و گفتم موقعی که خونه نیستیم با جیمین و جیهوپ جمع کنن بیان خونم رفتم سمت اتاق لانا وقتی در زدم کسی جواب نداد رفتم داخل و با صورت خوابالوی اون کوچولو مواجه شدم
مثل پرنسس ها خوابیده بود رفتم سمت تخت و اروم سرش و نوازش کردم که نترسه و با صدای ارومی صداش زدم
+هوم؟(خوابالود)
_پاشو ساعت هشته باید بریم عمارت پدرم
+باشه پاشدم
_ پس پاشدی حاضرم شو من الان میخوام برم حاضر شم منتظرت نمیمونماا
+هوم باشه (خوابالود)
ویو لانا
بعد از رفتن کوک چشمامو باز کردم و یه کشو غوسی به بدنم دادم و از تخت بلند شدم و رفتم سمت دستشویی
نیم ساعت بعد...
اماده شده بودم یه شلوار لی و تیشرت سفید پوشیده بودم (عکسشو میزارم)
چمدونم و ورداشتم و از اتاق اومدم بیرون کوک و دیدم داشت از پله ها میرفت پایین چمدون به دست صدای سلام منو که شنید برگشت سمت
_اوم سلام خانم خانما چمدونت و بده من
+میارم دستت پره
_ حرف حرفه منه!
بزور چمدون و از لانا گرفت*
از عمارت اومدیم بیرون کوک چمدون هارو گذاشت پشت ماشین و خودش جلو نشست که منم نشستم
_بریم؟
+بریم
فلش بک به عمارت پدر کوک
_ سلامم
=بح بح جناب کوک چه عجب
پ/ ج پسرم میموندی فردا میومدی (خنده)
_ببخشید (سرد)
+سلام
م/ ج سلام دخترم
_ما بریم بالا وسایلمون و بزاریم
م/ ج پسرم اتاقت همون اتاق دونفره اس
_باش (سرد)
+عمه کجاست؟
م/ ج رفت بخوابه (سرد)
_لانا بیا بریم بالا
+باش
فلش بک به اتاق*
+اینجا رو چیکار کنیم؟
_ بخور (سرد)
+نمک
_لانا تا اینجا هستیم بابد یچیزایی و بهت بگم
+بگو
_ تمام قوانین اون خونه رو تا موقعه ای که اینجاییم فراموش کن
تو گذشته ما خیلی چیزا هست پس لطفا نزدیک عمه نشو
پسر عمه ام قراره بیاد اینجا نزدیکش شدی لانا به فاکت میدم (جدی تهدید)
با عمو بسیارررر سرد صحبت میکنی و مثل غریبه ها رفتار میکنی
لانا اونا یه مارن ماررررر (کشش میده)
+کوک... منن.... واقعا میترسم از کارات (ترس نگران)
_هوفف (کلافه) معذرت میخوام ولی اون سه نفر واقعا خطرناکه مخصوصا برای من و تو زیادم نزدیک عمه نرو مامان خوشش نمیاد
تق تق تق صدای در*
_بله؟ (سرد)
م/ ج بیاین شام بچه ها
+_ چشم
رفت *
_لانا فهمیدی چی گفتم؟؟؟
+هوم اره (سر تکون داد)
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part ³³
دفترم و بستم و گذاشتمش با قلمم توی جاش و انداختم توی چمدونم
به سمت تخت رفتم و خودم و روش انداختم و سیاهی....
ویو کوک
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم ساعت هشت بود از اتاقم اومدم بیرون عمارت ساکت بود به تهیونگ زنگ زدم و گفتم موقعی که خونه نیستیم با جیمین و جیهوپ جمع کنن بیان خونم رفتم سمت اتاق لانا وقتی در زدم کسی جواب نداد رفتم داخل و با صورت خوابالوی اون کوچولو مواجه شدم
مثل پرنسس ها خوابیده بود رفتم سمت تخت و اروم سرش و نوازش کردم که نترسه و با صدای ارومی صداش زدم
+هوم؟(خوابالود)
_پاشو ساعت هشته باید بریم عمارت پدرم
+باشه پاشدم
_ پس پاشدی حاضرم شو من الان میخوام برم حاضر شم منتظرت نمیمونماا
+هوم باشه (خوابالود)
ویو لانا
بعد از رفتن کوک چشمامو باز کردم و یه کشو غوسی به بدنم دادم و از تخت بلند شدم و رفتم سمت دستشویی
نیم ساعت بعد...
اماده شده بودم یه شلوار لی و تیشرت سفید پوشیده بودم (عکسشو میزارم)
چمدونم و ورداشتم و از اتاق اومدم بیرون کوک و دیدم داشت از پله ها میرفت پایین چمدون به دست صدای سلام منو که شنید برگشت سمت
_اوم سلام خانم خانما چمدونت و بده من
+میارم دستت پره
_ حرف حرفه منه!
بزور چمدون و از لانا گرفت*
از عمارت اومدیم بیرون کوک چمدون هارو گذاشت پشت ماشین و خودش جلو نشست که منم نشستم
_بریم؟
+بریم
فلش بک به عمارت پدر کوک
_ سلامم
=بح بح جناب کوک چه عجب
پ/ ج پسرم میموندی فردا میومدی (خنده)
_ببخشید (سرد)
+سلام
م/ ج سلام دخترم
_ما بریم بالا وسایلمون و بزاریم
م/ ج پسرم اتاقت همون اتاق دونفره اس
_باش (سرد)
+عمه کجاست؟
م/ ج رفت بخوابه (سرد)
_لانا بیا بریم بالا
+باش
فلش بک به اتاق*
+اینجا رو چیکار کنیم؟
_ بخور (سرد)
+نمک
_لانا تا اینجا هستیم بابد یچیزایی و بهت بگم
+بگو
_ تمام قوانین اون خونه رو تا موقعه ای که اینجاییم فراموش کن
تو گذشته ما خیلی چیزا هست پس لطفا نزدیک عمه نشو
پسر عمه ام قراره بیاد اینجا نزدیکش شدی لانا به فاکت میدم (جدی تهدید)
با عمو بسیارررر سرد صحبت میکنی و مثل غریبه ها رفتار میکنی
لانا اونا یه مارن ماررررر (کشش میده)
+کوک... منن.... واقعا میترسم از کارات (ترس نگران)
_هوفف (کلافه) معذرت میخوام ولی اون سه نفر واقعا خطرناکه مخصوصا برای من و تو زیادم نزدیک عمه نرو مامان خوشش نمیاد
تق تق تق صدای در*
_بله؟ (سرد)
م/ ج بیاین شام بچه ها
+_ چشم
رفت *
_لانا فهمیدی چی گفتم؟؟؟
+هوم اره (سر تکون داد)
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۸.۱k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط