پارت نهم
#ازدواج_اجباری
*(ویو جیمین) *
آروم آروم قدم به سمت اشپزخونه برداشتم
در کابینت هارو باز کردم و نودلی از توش بیرون آوردم
به آرومی درستش کردم
سوشی ها و بقیه غذا هارو برداشتم و روی سینی گذاشتم
نوشیدنی ای کنارش گذاشتم
و به سمت اتاقش رفتم که یهو یکی بهم برخورد کرد
جفتمون جیغ و داد زدیم که دیدم جنیه
جنی:خاک تو سرت این موقعه شب تو خونه چیکار میکنی توو
جیمین:تو چیکار میکنی اینه روحی
جنی:اون غذاها چیه؟
جیمین:مال منه میخوام غذا بخورم
جنی:تو؟ اونم این موقعه شب؟
جیمین:آره مگه چشه؟
جنی:ببین من خر نیستم تو سر سفره هم انقد غذا رو نمیخوری غذات از ی مورچه کمتره. اینا ماله کیه؟
جیمین:بگم به کسی نمیگی؟
جنی:نه نمیگم بگو دیگه
جیمین:واسه ا/ت هست وقتی شما نبودید گشنه اش بود منم گفتم واسش غذا ببرم
جنی:اوو انگار عاشق گرگان ما شدیا
جیمین:خفه شو
جنی:باشه باشه برو غذا رو ببر ولی بابا نشیا
یدونه با انگشت زدم تو پیشونیش و با شب بخیر به سمت اتاقش رفت
*(ویو ا/ت) *
از شدت گشنگی داشتم بالشت رو گاز میگرفتم
اینا چقد بی شعور و بی فرهنگ بی ادب هستن که به ی مهمون غذا نمیدن
مهمون؟ دیونه شدی ا/ت؟ تو گرگان اینا هستی
اما خب بخدا بخوان سره ی گوسفند ام ببرن یکم آب و دونش میدن
منه بدبخت همون آب و دون هم نتونستم بخورم
ناخداگاه گریم گرفت و شروع کردم به عر زدن
ا/ت:من پاپامو میخوامم(با گریه یکم جیغ)
یهو یکی در زد و گفت
جیمین:بیا دخترم واست غذا آوردم
عه این جیمینهههه
یعنی واسم غذا آوردهه؟ آخجونن
درو با خوشحالی باز کردم و بدون سلام سینی رو ازش گرفتم
مشغول خوردن سوشی و نودل شدم
جیمین:خفه شدی یکم آروم باش
ا/ت:داشتم از گشنگی میمیردم
*(ویو جیمین*)
چقد این دختره بامزه و خوشگله
حتی غذا خوردنش هم بامزست
د بتمرگ جیمین اینا چیه میگی دیونه شدی
جیمین:مشخصه مشخصه که زیادی گشنه ات بوده
ا/ت:24 ساعت هست هیچی نخوردم توقعه چی داری تو؟
جیمین:جا دستت درد نکنه ات هست؟
ا/ت لبخند زد
چی؟ این دخترو لبخند زدن؟ محاله جتما دیونه شده بود بدتر شده
ا/ت:دستت درد نکنه تو خیلی بهتر از اون رئیس گاوایی(با لبخند)
جیمین:اونم آدمه خیلی خوبیه
ا/ت:چی؟ اونو خوب؟ حتی کلمه هاشون هم باهم نمیسازن
سکوت کردم
جونگکوک آدم خوبی بود اما نمیشد گفت زیادی هم خوبه مودی بود
بگذریم
ناخداگاه دستم رفت رو موهاش نوازش کردم
که جیغ زد گفت
ا/ت:هوشش دستتو بردار ببینمم هوا ورت داشته ها بزنم دستت رو بشکنم؟
جیمین:چته دیونه دستم خورد
ا/ت:ی بار دیگه فقط ی بار دیگه دستت بهم بخوره هاا اوم روی مافیاییم رو نشونت میدم
لبخندی بهش زدم
جیمین:فکرکنم خوابت میاد دیونه شدی
من برم شبخت بخیر
ا/ت دستمو گرفت گفت
ا/ت:ببخشید شب تو هم بخیرر(با لبخند)
این دختره دیونه هست ی بار میخواد آدمو بخوره ی.
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.