مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
P_³
ا/ت: خب مامان دوستام سوپرایزم کردن اینجوری شد کیکم زدن تو صورتم
=آخی نوه یه گلم برو برو صورته تو بشور بیا
ا/ت: چشم
_زود زود بدو
ا/ت: چ.... چشم. پدر
جیمین ویو
وقتی در عمارت باز شد یه دختر با سر و وضع پوکیده اومد تو صورتش کیکی شده بود ولی خیلی کیوت و خفن بهش می یومد باشه وقتی پدرش بهش گفت زود زود برو انگار ترسید و با عجله رفت بالا از یه چیزیش خوشم اومد این بود که حرف گوش کنه خوب بود اینش خوبه
ا/ت ویو
رفتم بالا سری لباسم و هم عوض کردم میکاپم و پاک کردم صورتم و شستم و یه رژ زدم و مو هامو تینیجیری بستم و رفتم پایین البته لباسو
عوض کردم یه لباس دارک پوشیدم مو هامم ازشون آبی بود و بلند
رفتم پایین و نشستم سر مبل پس مامانم
+این چیه پوشیدی
ا/ت: چشه دارکه
+باشه
✓خب ما برای دختره زیبیا کیوتتون اومدیم
☆بله....... جیمین نظرت دربارش چیه
جیمین: نظری ندارم.... خوبه
ا/ت: مگه لباسم اومدین بخرینم که میگه خوبه ایش
+عزیزم آروم
=خب برید حرف بزنید با هم ا/ت جیمین و ببرم اتاقت حرف بزنید
ا/ت: باشه
=باشه؟
ا/ت: یعنی چشم
جیمین و با خودم بردم اتاقم و نشستیم رو تخت
ا/ت: خب
جیمین: خب
ا/ت: چند سالته
جیمین: 24
ا/ت: منم22امروز شدم 22ساله
جیمین: پس جوجه تازه از تخم در اومده ای نه
ا/ت: یاااا نخیرم
جیمین: خب می خوام یه چیزی بگم.....
ا/ت: ببخشید
گوشیش زنگ خورد
ا/ت: هعی سلام گاو
♡چطوری از جنگ برگشته
ا/ت: خوبم سگ
♡چیکار میکنی
ا/ت: با خواستگارم حرف میزدم که توی اسکله پلشته عوضی زنگ زدی
♡آها خب قط کنم می خواستم بگم فردا با بچه ها 7میریم تا6صبح بار میای
ا/ت: هعی قطع نکن..... منم میام بار ها
♡باشه دیگه 6:30اونجام باید دنبال یونا هم بریم تو که میدونی دیر آماده میشه
ا/ت: آره میدونم من برم گاو اسپانیایی
♡باشه گراز
قط کرد
ا/ت: یسسسسسسسس(داد)
جیمین: خب خب
ا/ت: ببخشید
جیمین: میخوای فردا بری بار نه
ا/ت: آره دوست صمیمیم دعوتم کرد
جیمین: با اجازه ی کی
ا/ت: مادر بزرگم
P_³
ا/ت: خب مامان دوستام سوپرایزم کردن اینجوری شد کیکم زدن تو صورتم
=آخی نوه یه گلم برو برو صورته تو بشور بیا
ا/ت: چشم
_زود زود بدو
ا/ت: چ.... چشم. پدر
جیمین ویو
وقتی در عمارت باز شد یه دختر با سر و وضع پوکیده اومد تو صورتش کیکی شده بود ولی خیلی کیوت و خفن بهش می یومد باشه وقتی پدرش بهش گفت زود زود برو انگار ترسید و با عجله رفت بالا از یه چیزیش خوشم اومد این بود که حرف گوش کنه خوب بود اینش خوبه
ا/ت ویو
رفتم بالا سری لباسم و هم عوض کردم میکاپم و پاک کردم صورتم و شستم و یه رژ زدم و مو هامو تینیجیری بستم و رفتم پایین البته لباسو
عوض کردم یه لباس دارک پوشیدم مو هامم ازشون آبی بود و بلند
رفتم پایین و نشستم سر مبل پس مامانم
+این چیه پوشیدی
ا/ت: چشه دارکه
+باشه
✓خب ما برای دختره زیبیا کیوتتون اومدیم
☆بله....... جیمین نظرت دربارش چیه
جیمین: نظری ندارم.... خوبه
ا/ت: مگه لباسم اومدین بخرینم که میگه خوبه ایش
+عزیزم آروم
=خب برید حرف بزنید با هم ا/ت جیمین و ببرم اتاقت حرف بزنید
ا/ت: باشه
=باشه؟
ا/ت: یعنی چشم
جیمین و با خودم بردم اتاقم و نشستیم رو تخت
ا/ت: خب
جیمین: خب
ا/ت: چند سالته
جیمین: 24
ا/ت: منم22امروز شدم 22ساله
جیمین: پس جوجه تازه از تخم در اومده ای نه
ا/ت: یاااا نخیرم
جیمین: خب می خوام یه چیزی بگم.....
ا/ت: ببخشید
گوشیش زنگ خورد
ا/ت: هعی سلام گاو
♡چطوری از جنگ برگشته
ا/ت: خوبم سگ
♡چیکار میکنی
ا/ت: با خواستگارم حرف میزدم که توی اسکله پلشته عوضی زنگ زدی
♡آها خب قط کنم می خواستم بگم فردا با بچه ها 7میریم تا6صبح بار میای
ا/ت: هعی قطع نکن..... منم میام بار ها
♡باشه دیگه 6:30اونجام باید دنبال یونا هم بریم تو که میدونی دیر آماده میشه
ا/ت: آره میدونم من برم گاو اسپانیایی
♡باشه گراز
قط کرد
ا/ت: یسسسسسسسس(داد)
جیمین: خب خب
ا/ت: ببخشید
جیمین: میخوای فردا بری بار نه
ا/ت: آره دوست صمیمیم دعوتم کرد
جیمین: با اجازه ی کی
ا/ت: مادر بزرگم
۳۵.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.