خیانت
#خیانت
#pt14
کوک متوجه کلافگی و بی حوصلگی کارینا شده بود رویه کاناپه نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد کوک کنار کارینا نشست و دستشو گرفت
_چیزی شده چاگیا چند روزیه میبینم کلافه ای
کارینا نگاهی به کوک کرد و لبخندی زد
+نه عزیزم حالم خوبه کوک اگه روزی اتفاقی بیوفته تو بازم کنارم میمونی
_من تا ابد کنارتم جوجه قول میدم
+کوک دلم نمیاد حقیقتو بهت نگم میدونم تو خیلی دوست داری پدر بشی و منم خیلی دوست دارم مامان بشم
_کارینا داری جون به لبم میکنی
+کوک من هیچ قرار نیست بچه دار شم قرار نیست تو رو به آرزوت برسونم
_چی داری میگی کارینا چجوری؟
+یک هفته پیش من رفتم دکتر تا ببینم چرا بچه دار نمیشم وقتی رفتم گفت نمیتونم حامله شم بشمم یا سقط میشه یا خودم میمیرم
متاسفم نمیتونم به آرزوت برسونمت
کارینا با گریه از اونجا رفت
_کارینا
کوک دنبالش رفت و دستشو گرفت
_قطعا تو واسم خیلی مهمی حلش میکنیم باهم حلش میکنیم عزیزدلم
+وقتی مشکل از منه چطوری میخوای حلش کنی هوم؟جواب خانوادتو چی میدی؟اونم خانواده تو که رو بچه حساسن
همون موقع خدمتکاری که واسشون جاسوسی میکرد از طرف سانا باهاش تماس گرفت
...الو خانوم یه خبر واستون دارم اینطور که شنیدم کارینا خانوم نمیتونن حامله شن
سانا:پس نقشم گرفت(پوزخند)از اون چایی ها که بهت گفتم بهش دادی دیگه
....بله خانوم
سانا:باشه برو زود هوم کارینا خانوم فکر کردی تا همیشه زندگی شادی خواهی داشت کافیه تو لذتاتو بردی
درسته این نقشه کارینا بود که میون کوک و کارینارو بهم بریزه دقیقا سه روزه دیگم تولد کاریناس و قرار شد تو تولدش هم کوک رو مال خودش کنه هم کارینارو نابود کنه
#pt14
کوک متوجه کلافگی و بی حوصلگی کارینا شده بود رویه کاناپه نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد کوک کنار کارینا نشست و دستشو گرفت
_چیزی شده چاگیا چند روزیه میبینم کلافه ای
کارینا نگاهی به کوک کرد و لبخندی زد
+نه عزیزم حالم خوبه کوک اگه روزی اتفاقی بیوفته تو بازم کنارم میمونی
_من تا ابد کنارتم جوجه قول میدم
+کوک دلم نمیاد حقیقتو بهت نگم میدونم تو خیلی دوست داری پدر بشی و منم خیلی دوست دارم مامان بشم
_کارینا داری جون به لبم میکنی
+کوک من هیچ قرار نیست بچه دار شم قرار نیست تو رو به آرزوت برسونم
_چی داری میگی کارینا چجوری؟
+یک هفته پیش من رفتم دکتر تا ببینم چرا بچه دار نمیشم وقتی رفتم گفت نمیتونم حامله شم بشمم یا سقط میشه یا خودم میمیرم
متاسفم نمیتونم به آرزوت برسونمت
کارینا با گریه از اونجا رفت
_کارینا
کوک دنبالش رفت و دستشو گرفت
_قطعا تو واسم خیلی مهمی حلش میکنیم باهم حلش میکنیم عزیزدلم
+وقتی مشکل از منه چطوری میخوای حلش کنی هوم؟جواب خانوادتو چی میدی؟اونم خانواده تو که رو بچه حساسن
همون موقع خدمتکاری که واسشون جاسوسی میکرد از طرف سانا باهاش تماس گرفت
...الو خانوم یه خبر واستون دارم اینطور که شنیدم کارینا خانوم نمیتونن حامله شن
سانا:پس نقشم گرفت(پوزخند)از اون چایی ها که بهت گفتم بهش دادی دیگه
....بله خانوم
سانا:باشه برو زود هوم کارینا خانوم فکر کردی تا همیشه زندگی شادی خواهی داشت کافیه تو لذتاتو بردی
درسته این نقشه کارینا بود که میون کوک و کارینارو بهم بریزه دقیقا سه روزه دیگم تولد کاریناس و قرار شد تو تولدش هم کوک رو مال خودش کنه هم کارینارو نابود کنه
۱۱.۷k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.