هوس خان👑
#هوس_خان👑
#پارت178
🌹
پله هارو بالا رفتم و وقتی به اتاقم ن
رسیدم مهتاب و مشغول عوض کردن لباس هاش دیدم
فقط لباس زیر تنش بود و اون بدن تراشیده شده کاملاً به رخ می کشید دلم می خواست دوباره امتحانش کنم پس بهش نزدیک شدم درست پشت سرش ایستادم دستامو دور تنش حلقه کردم اونو به خودم نزدیک تر کردم
توی آینه میدیدمش آروم کنار گوشش گفتم
چطوریه الان عشق بازی حسابی داشته باشیم؟
سعی کرد دستامو از دور تنش جدا کنه اما نمیتونست اونو روی تخت انداختم و روی تنش خیمه زدم دستی روی بدنش کشیدم و گفتم
نه تو نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه به من نه بگه و دست رد به سینم بزنه پس سعی نکن این کارو بکنی چون برای خودت بد میشه لبش و به دندان گرفته بود و طوری نگاهم میکرد که انگار ترسیده یا یه حس بدی داره
لباس زیرش رو پایین کشیدم و نگاهی به بین پاهاش انداختم با پوزخند رو بهش گفتم
مگه اون اوایل خودت نمیخواستی که زن و شوهر واقعی باشیم و این کارو از من نمیخواستی؟ حالا چی شده که اینطور فراری شدی از من و رابطه ؟
آب دهنش و پایین فرستاد طوری که سیبک گلوش بالا و پایین شد سرمو توی گردنش بردم و گاز ریزی به پوست گردنش زدم که صدای آخش بلند شد بالاتنش توی دستم فشردم و گفتم
فرار کردن از من به نفع تو نیست بهتره هیچ وقت این کارو نکنی....
@romankhanzadehh
#پارت178
🌹
پله هارو بالا رفتم و وقتی به اتاقم ن
رسیدم مهتاب و مشغول عوض کردن لباس هاش دیدم
فقط لباس زیر تنش بود و اون بدن تراشیده شده کاملاً به رخ می کشید دلم می خواست دوباره امتحانش کنم پس بهش نزدیک شدم درست پشت سرش ایستادم دستامو دور تنش حلقه کردم اونو به خودم نزدیک تر کردم
توی آینه میدیدمش آروم کنار گوشش گفتم
چطوریه الان عشق بازی حسابی داشته باشیم؟
سعی کرد دستامو از دور تنش جدا کنه اما نمیتونست اونو روی تخت انداختم و روی تنش خیمه زدم دستی روی بدنش کشیدم و گفتم
نه تو نه هیچ کس دیگه ای نمیتونه به من نه بگه و دست رد به سینم بزنه پس سعی نکن این کارو بکنی چون برای خودت بد میشه لبش و به دندان گرفته بود و طوری نگاهم میکرد که انگار ترسیده یا یه حس بدی داره
لباس زیرش رو پایین کشیدم و نگاهی به بین پاهاش انداختم با پوزخند رو بهش گفتم
مگه اون اوایل خودت نمیخواستی که زن و شوهر واقعی باشیم و این کارو از من نمیخواستی؟ حالا چی شده که اینطور فراری شدی از من و رابطه ؟
آب دهنش و پایین فرستاد طوری که سیبک گلوش بالا و پایین شد سرمو توی گردنش بردم و گاز ریزی به پوست گردنش زدم که صدای آخش بلند شد بالاتنش توی دستم فشردم و گفتم
فرار کردن از من به نفع تو نیست بهتره هیچ وقت این کارو نکنی....
@romankhanzadehh
۸.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.