پارت ۱۱
پارت ۱۱
استاد جذاب من
مکالمه ی ات و جیمین
ات : الو سلام داداش
جیمین: سلام آبجی خوبی
ات : مرسی
جیمین: کاری داشتی
ات : آره میخواستم بگم فردا شب مهمونی دعوتیم مهمونی دوست جونگکوک برلت لوکیشن میفرسته جونگکوک میای دیگه ؟ تو رو هم دعوت کرده
جیمین: آره میام چرا که نه
ات : باشع دیگه واری نداری
جیمین : نه خدافظ مراقب خودت باش
ات : همچنین خدافظ
پایان مکالمه
جونگکوک : بیبی بریم فیلم ببینیم
ات : وای آره بریم
جونگکوک : بریم اتاق من
ات : باش
میرن تو اتاق جونگکوک *
جونگکوک : چه ژانری باشه
ات : اممم ترسناککک
جونگکوک : مطمئنی نمیترسی
ات : یااا مگه من ترسوام
جونگکوک: نه اصن
ات : ایششش
از زبان ات
وای خدایاا چقدر ترسناکه اااا
دیگه واقعا داشتم میترسیدم یه کم به جونگکوک نزدیک شدم و از بازوش چسبیدم
جونگکوک( آروم میخنده )
ات : ددی میشه خاموش کنی
جونگکوک : اووو ددی میترسی
ات : اوفف آره میترسم
جونگکوک : بیا بغلم
جونگکوک ات رو میگیره تو بغلش و موهاش رو نوازش میکنه از نظر ات بغل جونگکوک امن ترین جا واسه اون ات با تمام وجود جونگکوک رو دوست داشت بغل آرامش میداد به ات اون عشق جونگکوک بود ( هعی زیاد کصشر میگم ولش🗿)
جونگکوک بوسه ی آروم و سطحی به لبای نرم و پفکی ات میزنه و اونو تو بغلش فشار میده تلوزیون و خاموش میکنه ک همو بغل میکنن و میخوابن
استاد جذاب من
مکالمه ی ات و جیمین
ات : الو سلام داداش
جیمین: سلام آبجی خوبی
ات : مرسی
جیمین: کاری داشتی
ات : آره میخواستم بگم فردا شب مهمونی دعوتیم مهمونی دوست جونگکوک برلت لوکیشن میفرسته جونگکوک میای دیگه ؟ تو رو هم دعوت کرده
جیمین: آره میام چرا که نه
ات : باشع دیگه واری نداری
جیمین : نه خدافظ مراقب خودت باش
ات : همچنین خدافظ
پایان مکالمه
جونگکوک : بیبی بریم فیلم ببینیم
ات : وای آره بریم
جونگکوک : بریم اتاق من
ات : باش
میرن تو اتاق جونگکوک *
جونگکوک : چه ژانری باشه
ات : اممم ترسناککک
جونگکوک : مطمئنی نمیترسی
ات : یااا مگه من ترسوام
جونگکوک: نه اصن
ات : ایششش
از زبان ات
وای خدایاا چقدر ترسناکه اااا
دیگه واقعا داشتم میترسیدم یه کم به جونگکوک نزدیک شدم و از بازوش چسبیدم
جونگکوک( آروم میخنده )
ات : ددی میشه خاموش کنی
جونگکوک : اووو ددی میترسی
ات : اوفف آره میترسم
جونگکوک : بیا بغلم
جونگکوک ات رو میگیره تو بغلش و موهاش رو نوازش میکنه از نظر ات بغل جونگکوک امن ترین جا واسه اون ات با تمام وجود جونگکوک رو دوست داشت بغل آرامش میداد به ات اون عشق جونگکوک بود ( هعی زیاد کصشر میگم ولش🗿)
جونگکوک بوسه ی آروم و سطحی به لبای نرم و پفکی ات میزنه و اونو تو بغلش فشار میده تلوزیون و خاموش میکنه ک همو بغل میکنن و میخوابن
۱۶.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.