پارت ۱۰ رمان (فیک)( بد بوی من // My bad boy )
#پارت۱۰ #فیک #رمان_بی_تی_اس #بی_تی_اس #رمان #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #لایک #لایکی #آرمی #تهیونگ #فیک_بی_تی_اس
+باشه بریم😂...او وایسا ژاکتمو جا گذاشتم تو کمدم
×اوکی برو بیارش من تو ماشینم
+باشه (رفتم تو کلاس ژاکتمو برداشتم تو راهرو بودم که صدای داد اومد گفتم برم ببینم چه خبره)
_وقتی بلد نیستی براچی الکی پز میدی(داد)
میونگ:خب..خب گفتم حتما کار آسونیه به پرستار گفتم بره..(لوس)
_هوففف فقط از جلو چشمم گمشو
+تهیونگ بده خودم برات پانسمان میکنم.. (ژاکتمو گذاشتم رو میزو رفتم سمتش...میونگ هم عصبانی و حسود بود و فقط وایساد تا نگامون کنه)
_نمیخواد خودم میرم خونه درستش میکنم
+سکوت کن و مث بچه آدم بشین
_.... (سکوت کرد..)
+آفرین (خنده)......یااا تو یه پد ضد عفونی کننده بده تو کشوعه
میونگ:چع به من چه برو خودت بردار
+اگه میتونستم به تو میگفتم؟
_واااای میونگ یا پد رو بده یا گمشو برو فقط بلدی مث جغد نگا کنی؟
میونگ:و..ولی...اَه..بگیر(پد رو داد بهش..)
+(پد رو باز کردم و آروم روی زخمش کشیدم که دادش بلند)
_آخخخخخ..آروم تر خیلی میسوزه
+وای ببخش....اصن حقته که درد بکشی اینهمه بقیه رو اذیت میکنی الانم خودت یکم درد بکش (بیشتر فشار دادم که چشماشو از درد فشار داد دلم براش سوخت یکم)
میونگ:اوپا من میرم دیگه..تو ماشین منتظرتم
_هومم..باشه برو
+ته
_هوم؟
+خیلی دردت اومد؟
_خیلی که نه..
+دروغ نگو..ببخشید یه لحظه عصبانی شدم
_مهم نیست زودتر تمومش کن
+باشه..(تموم شد که جای زخمشو با پیشونیشو ب.و.س.ی.د.م و رفتم)
_وایسا (بلند شد و مچ دستمو گرفت)
+هوم؟
_ژاکتت
+اوه مرسی!...عام خدافظ
_اوهوم..بای
+(سوار ماشین شدم و رفتیم سمت خونه و تو راه همه چیز رو به چه وون گفتم و رفتیم توی اتاقم که لباس و اکسسوری و این چیزا رو انتخاب کنیم)
×بزار ببینممم این گردنبند ظریف رو بپوش که به لباست هم بیاد و یه کفش پاشنه بلند مشکی ساده بپوش...عاممم...اوه راستی پارتنرت چیشد پس؟با کی میری مراسم؟من یکیو جور کردم تو چی؟
+باشه....وایییییی یادم رفته بوددددد وای من با کی برم اخهههه😢
×من دیگه نمیدونم چی بهت بگم...من رفتم هر کاری دلت میخواد بکن
+اوففف باشه به همون تهیونگ میگم اَه.. (در حال زنگ زدن)
_چیه؟
+عام..سلام میگم من پارتنر پیدا نکردم
_خب؟چیکار کنم
+عههه خب بیا پارتنرم شو دیگه هرچند خوشم نمیاد باهات بیام
_باشه لباست چه رنگیه
+عام سیاه چطور؟
_همینطوری....خب مگه پارتنرم نیستی؟ باید بدونم چی پوشیدی
+هوم باشه قطع میکنم بای
_بای
+اوکی اینم حل شد☺
(که دیدم بهم پیام داد و گفت فردا ساعت ۷ عصر میاد دنبالم...منم یه اوکی فرستادم و کارامو انجام دادم و خوابیدم غذا هم نخوردم گشنم نبود)
خب خب خب ۳۵ تایی مون مبارک😆
دوستون دارم ☆
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه...
بایی☆
#حمایت
+باشه بریم😂...او وایسا ژاکتمو جا گذاشتم تو کمدم
×اوکی برو بیارش من تو ماشینم
+باشه (رفتم تو کلاس ژاکتمو برداشتم تو راهرو بودم که صدای داد اومد گفتم برم ببینم چه خبره)
_وقتی بلد نیستی براچی الکی پز میدی(داد)
میونگ:خب..خب گفتم حتما کار آسونیه به پرستار گفتم بره..(لوس)
_هوففف فقط از جلو چشمم گمشو
+تهیونگ بده خودم برات پانسمان میکنم.. (ژاکتمو گذاشتم رو میزو رفتم سمتش...میونگ هم عصبانی و حسود بود و فقط وایساد تا نگامون کنه)
_نمیخواد خودم میرم خونه درستش میکنم
+سکوت کن و مث بچه آدم بشین
_.... (سکوت کرد..)
+آفرین (خنده)......یااا تو یه پد ضد عفونی کننده بده تو کشوعه
میونگ:چع به من چه برو خودت بردار
+اگه میتونستم به تو میگفتم؟
_واااای میونگ یا پد رو بده یا گمشو برو فقط بلدی مث جغد نگا کنی؟
میونگ:و..ولی...اَه..بگیر(پد رو داد بهش..)
+(پد رو باز کردم و آروم روی زخمش کشیدم که دادش بلند)
_آخخخخخ..آروم تر خیلی میسوزه
+وای ببخش....اصن حقته که درد بکشی اینهمه بقیه رو اذیت میکنی الانم خودت یکم درد بکش (بیشتر فشار دادم که چشماشو از درد فشار داد دلم براش سوخت یکم)
میونگ:اوپا من میرم دیگه..تو ماشین منتظرتم
_هومم..باشه برو
+ته
_هوم؟
+خیلی دردت اومد؟
_خیلی که نه..
+دروغ نگو..ببخشید یه لحظه عصبانی شدم
_مهم نیست زودتر تمومش کن
+باشه..(تموم شد که جای زخمشو با پیشونیشو ب.و.س.ی.د.م و رفتم)
_وایسا (بلند شد و مچ دستمو گرفت)
+هوم؟
_ژاکتت
+اوه مرسی!...عام خدافظ
_اوهوم..بای
+(سوار ماشین شدم و رفتیم سمت خونه و تو راه همه چیز رو به چه وون گفتم و رفتیم توی اتاقم که لباس و اکسسوری و این چیزا رو انتخاب کنیم)
×بزار ببینممم این گردنبند ظریف رو بپوش که به لباست هم بیاد و یه کفش پاشنه بلند مشکی ساده بپوش...عاممم...اوه راستی پارتنرت چیشد پس؟با کی میری مراسم؟من یکیو جور کردم تو چی؟
+باشه....وایییییی یادم رفته بوددددد وای من با کی برم اخهههه😢
×من دیگه نمیدونم چی بهت بگم...من رفتم هر کاری دلت میخواد بکن
+اوففف باشه به همون تهیونگ میگم اَه.. (در حال زنگ زدن)
_چیه؟
+عام..سلام میگم من پارتنر پیدا نکردم
_خب؟چیکار کنم
+عههه خب بیا پارتنرم شو دیگه هرچند خوشم نمیاد باهات بیام
_باشه لباست چه رنگیه
+عام سیاه چطور؟
_همینطوری....خب مگه پارتنرم نیستی؟ باید بدونم چی پوشیدی
+هوم باشه قطع میکنم بای
_بای
+اوکی اینم حل شد☺
(که دیدم بهم پیام داد و گفت فردا ساعت ۷ عصر میاد دنبالم...منم یه اوکی فرستادم و کارامو انجام دادم و خوابیدم غذا هم نخوردم گشنم نبود)
خب خب خب ۳۵ تایی مون مبارک😆
دوستون دارم ☆
لایک و کامنت و فالو فراموش نشه...
بایی☆
#حمایت
۸.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.