چشمای قشنگ تو

#part55
چشمای قشنگ تو✨
#ارسلان
چشامو ک باز کردم رویه یه صندلی بسته شده بودم چیزی یادم نمیومد من چرا اینجام ک شقایق آروم آروم ب سمتم اومد
شقایق:به به آقا ارسلان چطوری
ارسلان:خفه شو عوضی
شقایق:عه عه از وقتی اومدی ایران بی ادبم شدی ک
ارسلان:ب ط هیچ ربطی نداره فهمیدی
شقایق:بیا ی گزشته هارو مرور کنیم
تو منو عاشق خودت کردی بعدم باهام نامزد کردی بعد ب بدترین شکل ممکن ولم کردی و الانم ک بهم خیانت کردی
ارسلان:چی زرزر میکنی واسه خودت توی نفهم رفتی با اون فرزاد لاشی تر از خودت ک البته خدارو شکر میکنم ک ی تیکه اشغال از زندگیم رفت بیرون
شقایق:دیانا خانوم چطوره؟
ارسلان:ب ط هیچ ربطی نداره
شقایق:اخی غیرتی شدی
ارسلام:...........
شقایق:نمیترسی از اینکه ب بدترین شکل ممکن بکشمت
ارسلان:نه اصلا
شقایق:شایدم عشقتو ب بدترین شکل ممکن بکشم
ارسلان:ببین ب دیانا نزدیک شی بلایی سرت میارم ک ...
شقایق گوشیشو درآورد و ی نفرو صدا زد داشت ازم فیلم میگرفت ک اون مرتیکه......ی چک بهم زد
شقایق:دیانا خانم ببین عشقت تو چ حالیه اگه میخوای نجاتش بدی بیا ب این آدرس
ارسلان:نهههههههههههههههههه
دیانا:یه پیام از طرف شماره ناشناس بازش کردم یه ویدیو بود با دیدن ارسلان اشک از چشام ریخت و با حرفی ک ی دختر چندش داشت می‌زد حالم بدتر شد فورا نوشتم باشه الان میام
ناشناس:کوچولو کسی باهات باشه و پای پلیس بیاد وسط دیگ رنگ عشقتم نمیبینی فهمیدی
دیانا:آره اره
لباسامو عوض کردم اشکامو پاک کردم تا شک نکنن
من میرم بیرون برمیگردم
مهناز:مواظب باش
دیانا:چشم
دیدگاه ها (۱۱)

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط