رمان دنیای من
پارت ۹
ارسلان، رفتم سرکار ساعت ۷ خواستم برگردم یکی از دوستامزنگ زد گفت بیا بریم پارتی منم نه نگفتم
رفتم انقدر مشروب خوردم که سرم گیج میرفت سوار ماشین شدم رسیدم خونه دیانا رو مبل دیدم رفتم سمتش بغلش کردم بردم تو اتاق و انداختمش رو تخت خودمم افتادم روش و شروع کردم به خوردن لباش همراهیم نمیکرد لب پایینش و گاز گرفتم که همراهیم کرده
دیانا، روی مبل نشسته بودم و منتظر ارسلان بودم که در باز شد و ارسلان اومد تو منو توی بغلش گرفت و برد اتاق منو انداخت روی تخت و خودشم افتاد روم و شروع کرد به خوردن لبام یه حس گرفتم که یهو لبم رو گاز گرفت که فهمیدم باید همراهیش کنم
ارسلان، بعد ۱۰ مین ازش جدا شدم
سرمو بردم تو گردنش و نفسم و بیرون دادم که
دیا، نفسش و توی گردنم بیرون داد که ناخداگاه آهی کشیدم
تا آه کشیدم شروع کرد به خوردن
ارسلان، آهی کشید که شروع کردم و گردنش و خوردم
دیانا، همین جوری داشت گردنم و میخورد که یه گاز محکم گرفت آخ
با اینکه دردم گرفته بود ولی یه لذتی هم داشت. پارت بعد میخواید
پارت طولانی دوست داشتید ❓️😘
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.