منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:17
وارد کلاس شدم.
لیا سمتم اومد و گفت:
لیا:استاد امروز نمیاد برا همین میریم ورزش کنیم.
ات:عام وایسا الان میام تو برو.
لیا که رفت رو صندلیم نشستم.
وای چقد خوابم میاد.
سرم و روی میز گذاشتم که خابم برد.
.....
با لمس صورتم از خواب بلند شدم.
با دیدن چهره ی صد دام همون جونگکوک.
خودمو عقب کشیدم.
جونگکوک:چرا میخابی؟
ات:به تو چه.
جونگکوک:دیشب نخابیدی؟
ات:ببین هر لحظه تو مسئله های من دخالت نکنننننن.
جونگکوک:خوشم میاد خب.
ات:ایش.و اینک دیگ حق نداری به ل ب ا م دست بزنی.
لبخندی زد.
جونگکوک:تو فرق میکنی ل ب ا ت که می ب و س م یه جوری میشم.
ات:عاشق شدی فرزندم.
جونگکوک:چی؟
ات:چی ها نه چیز زر زدم تیکه کلومه.
جونگکوک:بیا بریم ورزش کنیم.
ات:ولم کن خابم میاد.
جونگکوک:پس منم باهات می خا بم.
ات:نخیر برو رو صندلی خودت.
جونگکوک:نمیخوام.
ات:خو به نداشتم همینجا فسیل شو انشالله میوه میدی.
بعد دستمو رو میز گذاشتم و سرم و رو دستم.
ولی اینبار هرکاری کردم خابم نبرد.
ات:ای خداااااااا.
جونگکوک:چیشد؟
ات:از خاب پروندیم الان خابم نمیاد میمون
جونگکوک:خیلیم عالی.
ات:ایششش.
پارت:17
وارد کلاس شدم.
لیا سمتم اومد و گفت:
لیا:استاد امروز نمیاد برا همین میریم ورزش کنیم.
ات:عام وایسا الان میام تو برو.
لیا که رفت رو صندلیم نشستم.
وای چقد خوابم میاد.
سرم و روی میز گذاشتم که خابم برد.
.....
با لمس صورتم از خواب بلند شدم.
با دیدن چهره ی صد دام همون جونگکوک.
خودمو عقب کشیدم.
جونگکوک:چرا میخابی؟
ات:به تو چه.
جونگکوک:دیشب نخابیدی؟
ات:ببین هر لحظه تو مسئله های من دخالت نکنننننن.
جونگکوک:خوشم میاد خب.
ات:ایش.و اینک دیگ حق نداری به ل ب ا م دست بزنی.
لبخندی زد.
جونگکوک:تو فرق میکنی ل ب ا ت که می ب و س م یه جوری میشم.
ات:عاشق شدی فرزندم.
جونگکوک:چی؟
ات:چی ها نه چیز زر زدم تیکه کلومه.
جونگکوک:بیا بریم ورزش کنیم.
ات:ولم کن خابم میاد.
جونگکوک:پس منم باهات می خا بم.
ات:نخیر برو رو صندلی خودت.
جونگکوک:نمیخوام.
ات:خو به نداشتم همینجا فسیل شو انشالله میوه میدی.
بعد دستمو رو میز گذاشتم و سرم و رو دستم.
ولی اینبار هرکاری کردم خابم نبرد.
ات:ای خداااااااا.
جونگکوک:چیشد؟
ات:از خاب پروندیم الان خابم نمیاد میمون
جونگکوک:خیلیم عالی.
ات:ایششش.
۶.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.