رمان رویای من

رمان رویای من

پارت ۷۳


ارسلان، عه من به این خوبی دیانا از مهربونیم بگو

دیانا، صورتمو اون وری کردم که ناراحتم

ارسلان، نوچ دو به یک مامان کجایی ببینی پسر تو کشتن

دیانا،چیکار کردم مگه با صدای ناراحت

حمید، پسر انقدر کُلی بازی در نیار عه

ارسلان، یعنی چی آروم در گوش دیانا گفتم دو دقیقه نشده تورو دیده

دیانا، با صدای آروم نازک و نازی گفتم حسود نباش

ارسلان، باشه

حمید، دخترم بیا ببینم دستت چیشده

دیانا، بلکه شما برای من دل بسوزانید ارسلان که اصلا حواسش به من نیست یعنی من بمیرم براش مهم نیست

ارسلان، خدا نکنه این چه حرفی دیانا

حمید،دخترم داری به من میگی من ارسلان و میشناسم بیا بریم بشینیم

دیانا، داشتم میرفتم برگشتم بهش زبون درازی کردم
دیدگاه ها (۰)

رمان رویای من پارت ۷۴ارسلان، ای خدا رفتم جعبه کمک اولیه اورد...

رمان رویای من پارت ۷۵دیانا، دست خودم نبود یهو لحنم لوس و نان...

یوتوب دیانا☺️

رمان رویای من پارت ۷۱دیانا، آره خو..... چقدر تمیزه اصلا انظا...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط