اهوی من
اهوی من
پارت ۴۰
رفتم دست غزل پارسا رو گرفتم اوردم
اهو:باهم دیگ برقصید
غزل:نه اهو ولش میرم با ارکان میرقصم
یک دفعه پارسا دست غزل گرفت
پارسا:بیا باهم برقصیم
همنجور همه داشتن میرقصیدن منو اراد هم داشتیم مثل خل چل ها میرقصیدم ک عرفان یک اهنگ رمانتیک گذاشت همه اروم شروع کردن به رقصیدن دستمو دورگردن اراد انداختم
اراد:مگه میش یکی اینقدر خوشگل باشه
اهو:مگه میش یکی مثل تو هم جذاب باشه
(سر این متن کلی خرذوق شدم)
اراد:میگم اسم بچمون چی بزاریم؟
اهو:هنوز ک جنسیتش معلوم نیست
اراد:کاشکی چهارقلوه باشه
اهو: کی میخواد بزرگشون کنه
اراد:من خودم نوکرشون هستم بزرگشون میکنم
اهو:اراد توبرام عروسی هم نگرفتی
اراد:خب فدات شم ما که کسی نداریم میری لباس عروس میگیری ارایشگاه میری بعد میرم اتلیه
اهو:مامان بابام چی من هنوز حرفتو باور نکردم ک اونا مامان بابام نیستند
بعد خوردن شام همه رفتن خسته شده بودم رو تخت دراز کشیده بود پارسا غزل باهام دیگ رفتن بیرون اراد همنمدونم چه کاری براش پیش امد رفت بقیه پسرا هم با دوست دختر هاشون رفته بودن هتل(خودتون ک میدونید براچی)
فقط منو ارکان خونه تنها بودیم
رفتم حمام یک دوش گرفتم امدم بیرون همنجور ک از حمام امدم دیدم ارکان رو تخت دراز کشیده
پارت ۴۰
رفتم دست غزل پارسا رو گرفتم اوردم
اهو:باهم دیگ برقصید
غزل:نه اهو ولش میرم با ارکان میرقصم
یک دفعه پارسا دست غزل گرفت
پارسا:بیا باهم برقصیم
همنجور همه داشتن میرقصیدن منو اراد هم داشتیم مثل خل چل ها میرقصیدم ک عرفان یک اهنگ رمانتیک گذاشت همه اروم شروع کردن به رقصیدن دستمو دورگردن اراد انداختم
اراد:مگه میش یکی اینقدر خوشگل باشه
اهو:مگه میش یکی مثل تو هم جذاب باشه
(سر این متن کلی خرذوق شدم)
اراد:میگم اسم بچمون چی بزاریم؟
اهو:هنوز ک جنسیتش معلوم نیست
اراد:کاشکی چهارقلوه باشه
اهو: کی میخواد بزرگشون کنه
اراد:من خودم نوکرشون هستم بزرگشون میکنم
اهو:اراد توبرام عروسی هم نگرفتی
اراد:خب فدات شم ما که کسی نداریم میری لباس عروس میگیری ارایشگاه میری بعد میرم اتلیه
اهو:مامان بابام چی من هنوز حرفتو باور نکردم ک اونا مامان بابام نیستند
بعد خوردن شام همه رفتن خسته شده بودم رو تخت دراز کشیده بود پارسا غزل باهام دیگ رفتن بیرون اراد همنمدونم چه کاری براش پیش امد رفت بقیه پسرا هم با دوست دختر هاشون رفته بودن هتل(خودتون ک میدونید براچی)
فقط منو ارکان خونه تنها بودیم
رفتم حمام یک دوش گرفتم امدم بیرون همنجور ک از حمام امدم دیدم ارکان رو تخت دراز کشیده
۳.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.