این پارت ۶ هست چون حذف شده بود دوباره گذاشتم
نفرتی که تبدیل به عشق شد
P6
(ویو ا.ت)
بهم گفته بودن برای ساعت ۸ حاضر باشم الان ساعت ۶ بود تصمیم گرفتم یه حمام ۱۰ مین برم و کم کم حاضر بشم
حمامم تموم شد میخواستم حولم رو بردارم که دیدم اصلا یادم رفته حولم رو بردارم خانم لی (خدمتکارشون) رو صدا کردم ولی جواب نداد دوباره بلند تر صدا کردم ولی چیزی نگفت
(ویو کوک)
داشتم حاضر میشدم که دیدم ا.ت داره خانم لی رو صدا میکنه خانم لی چند ساعتی میشه که رفته دخترش مریض بود و مرخصی میخواست ماهم مه میخواستیم بریم پس دیدم کاری بهش ندارم گذاشتم بره
ا.ت داشت صداش میکرد که تصمیم گرفتم برم ببینم چی شده در اتاقش رو باز کردم دیدم داره میگه حولم رو بده
حولش رو از روی تخت برداشتم در حمام رو که باز کردم .....
P6
(ویو ا.ت)
بهم گفته بودن برای ساعت ۸ حاضر باشم الان ساعت ۶ بود تصمیم گرفتم یه حمام ۱۰ مین برم و کم کم حاضر بشم
حمامم تموم شد میخواستم حولم رو بردارم که دیدم اصلا یادم رفته حولم رو بردارم خانم لی (خدمتکارشون) رو صدا کردم ولی جواب نداد دوباره بلند تر صدا کردم ولی چیزی نگفت
(ویو کوک)
داشتم حاضر میشدم که دیدم ا.ت داره خانم لی رو صدا میکنه خانم لی چند ساعتی میشه که رفته دخترش مریض بود و مرخصی میخواست ماهم مه میخواستیم بریم پس دیدم کاری بهش ندارم گذاشتم بره
ا.ت داشت صداش میکرد که تصمیم گرفتم برم ببینم چی شده در اتاقش رو باز کردم دیدم داره میگه حولم رو بده
حولش رو از روی تخت برداشتم در حمام رو که باز کردم .....
۵.۹k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.