پانیذ:که یهو ارباب جلومون بود سریع خم شدم و دیانا هم خم ش
پانیذ:که یهو ارباب جلومون بود سریع خم شدم و دیانا هم خم شد
ارباب:بسه .... شام رو حاضر کنین
دیانا:چشم ارباب
ارباب:خوبه میبینم یاد گرفتی
دیانا:اوهوم
ارباب:پانیذ
پانیذ :بله ارباب
ارباب:برو پایین ممد کارت داره
پانیذ :چشم ارباب
دیانا:رفتم شام رو حاضر کردم فقط من بودم و ارباب همه رفتند.. سر سفره ارباب اخمش تو هم بود درکل ولی اینجوریه همیشه پوکر فیس هستش خیلی ازش میترسیدم ولی مجبور بودم که تحملش کنم
ارسلان:دیانا دختر خوشگلی بود و کلا ناز بود خیلی دوست داشتم بیشتر آشنا بشم باهاش ولی انگار ازم میترسید
پایان
ارباب:بسه .... شام رو حاضر کنین
دیانا:چشم ارباب
ارباب:خوبه میبینم یاد گرفتی
دیانا:اوهوم
ارباب:پانیذ
پانیذ :بله ارباب
ارباب:برو پایین ممد کارت داره
پانیذ :چشم ارباب
دیانا:رفتم شام رو حاضر کردم فقط من بودم و ارباب همه رفتند.. سر سفره ارباب اخمش تو هم بود درکل ولی اینجوریه همیشه پوکر فیس هستش خیلی ازش میترسیدم ولی مجبور بودم که تحملش کنم
ارسلان:دیانا دختر خوشگلی بود و کلا ناز بود خیلی دوست داشتم بیشتر آشنا بشم باهاش ولی انگار ازم میترسید
پایان
۱۱.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱