پرنسس من🤍🥂
#پرنسس_من🤍🥂
#part_5
با چشمای گرد شده و ترسیده بهش نگاه کردم...حتی نمیتونستم حرف بزنم....بدنم شروع کرد به لرزدین
ببرش تو یکی از اتاقا
- چشم آقا
به حدی ترسیده بودم که نمیتونستم با حرفش مخالفت کنم و مجبور شدم دنبال خدمتکار برم....وقتی رسیدیم تو اتاق به خدمه ( همون خدمتکار) نگاه کردم... یه پیر زن با چشمای دریایی و موهای حنایی و پوستی سفید... بنظرم مهربون بود
[ علامت ا.ت: - علامت خدمتکار: ÷ ]
- میشه بگین چرا منو اوردی اینجا؟ مگه من چیکار کردم؟
÷ میدونم سختته عزیزم... ولی هرچی بیشتر لجبازی کنی آقا هم لجباز تر و عصبی تر میشه... سعی کن باهاش کنار بیای و رو حرفش نه نیاری
- به حرفای این حرو////مزاده گوش کنم؟؟؟ من حتی اینو نمیشناسم
گفتم که هنوز زوده منو بشناسی پس عجله نکن!
با وحشت به پشت سرم نگاه کردم... این پسره چرا مثل جن میمونه؟؟؟
- من با تو حرف نزدم
ولی من حرف زدم... همونطور که از خدمه شنیدی به نفع توعه که به حرفام گوش کنی
- هه.... به همین خیال باش
حداقل اینطوری زنده میمونی! ( آخر جملش چشمک میزنه )
* جونگکوک؟ جونگکوک؟ کجایی؟
بیا بالا
《به کامنتا نگا کنید》
#part_5
با چشمای گرد شده و ترسیده بهش نگاه کردم...حتی نمیتونستم حرف بزنم....بدنم شروع کرد به لرزدین
ببرش تو یکی از اتاقا
- چشم آقا
به حدی ترسیده بودم که نمیتونستم با حرفش مخالفت کنم و مجبور شدم دنبال خدمتکار برم....وقتی رسیدیم تو اتاق به خدمه ( همون خدمتکار) نگاه کردم... یه پیر زن با چشمای دریایی و موهای حنایی و پوستی سفید... بنظرم مهربون بود
[ علامت ا.ت: - علامت خدمتکار: ÷ ]
- میشه بگین چرا منو اوردی اینجا؟ مگه من چیکار کردم؟
÷ میدونم سختته عزیزم... ولی هرچی بیشتر لجبازی کنی آقا هم لجباز تر و عصبی تر میشه... سعی کن باهاش کنار بیای و رو حرفش نه نیاری
- به حرفای این حرو////مزاده گوش کنم؟؟؟ من حتی اینو نمیشناسم
گفتم که هنوز زوده منو بشناسی پس عجله نکن!
با وحشت به پشت سرم نگاه کردم... این پسره چرا مثل جن میمونه؟؟؟
- من با تو حرف نزدم
ولی من حرف زدم... همونطور که از خدمه شنیدی به نفع توعه که به حرفام گوش کنی
- هه.... به همین خیال باش
حداقل اینطوری زنده میمونی! ( آخر جملش چشمک میزنه )
* جونگکوک؟ جونگکوک؟ کجایی؟
بیا بالا
《به کامنتا نگا کنید》
۵.۴k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.