ویو تینا
⁵
ویو تینا
بعد از رفتن بچه ها من کلی کار انجام دادم مثل صراحی لباس ها و بعد لباس های که از قبل برای یکی از آهنگ های تی اکس تی انجام داده بودم رو تموم کردم الان منتظر اتوبوس هستم تا بیاد همونطور که نشسته بودم داشتم فکر میکردم به کل امروز به حرفی که آقای کیم زدن آخه ایشون بوی عطر ایرانی رو از کجا میشناسه اصلا از کجا فهمید که این پارچه ها ایرانی هستن آخه من بجز پارچه ایرانی برای گروه ها لباس درست نمیکنم آخه آقای رئیس این رو گفتن یعنی باید ازش بپرسم ؟
آخ نمیدونم ؟
عه اتوبوس امد
سوار اتوبوس شدم و خوب من طراح خوبی بودم یعنی میتونم چهره بکشم و اگر چیزی برام جالب باشه رو میکشم و خوب کار امروز آقای کیم واقعا جالب بود برای همین دفتر طراحیم رو در آوردم و شروع کردم به کشیدن آقای کیم تقریباً صورتش تموم شده بود که فهمیدم رسیدم از اتوبوس همینجوری که دفترم رو داخل کیفم میزاشتم پیاده شدم و به سمت خونه پیاده روی کردم آهنگی که سوا نوشته بود رو خیلی دوست دارم برای همین آهنگ رو پلی کردم و تا وقتی رسیدم خونه تموم شد آهنگش در مورد عاشق شدنه یا کسی که حس عشق رو تازه تجربه میکنه
در خونه رو زدم درو باز کردم رفتم داخل دیدیم روزی داشت میز شام رو میچید پس به موقع رسیدم جینی ماسک صورت عروسکی گذاشته بود معلوم بود که از روزی درباره دزدی کرده بهش خندیدم سوجین باز داشت کتاب فلسفه می خوند سوا داشت آهنگ مینوشت و کیتی داشت توی گوشی با کسی چت میکرد و میخندید این دختر چش شده این چند روزه
رفتم سمت اتاق و لباسم رو عوض کردم که روزی صدام زد
روزی : تینا بیا شام حاضر
جینی : حالا خوبه آقای کیم برامون گرفته
سوجین : آخ کاش این آقای کیم و پارک شما دوتارو نمیآوردم که همدیگرو نبینید
همینجوری که از اتاق امدم بیرون من و سوا و کیتی همزمان
ما : چییی؟
سوا : شما دوتا رو تهیونگ و جیمین آوردن
روزی : تهیونگ که نه آقا جین ( جمله آخر با خجالت)
کیتی: هیچی دیگه روزی خانم عاشق شد
روزی : نخیر من عاشق نشدم
بعد از غذا نشستیم که فیلم ببینیم
کیتی با فاصله زیاد با نشسته بود و با یکی چت میکرد و باز هر از گاهی میخندید
من وسط سوا و جینی نشسته بودم و پاپ کورن میخوردم
سوا : بچه ها کیتی چرا اینجوری میکنه ؟
روزی : هیچی دیونه بو دیونه تر شد
سوجین : بچه ها کیتی کجاش دونست ؟
جینی: سوجین الکی گفت
لیسا : ولی من فکر کنم پشت اون گوشی یکی هست که باهاش میخنده
تینا : یعنی میگی کیتی دوست پسر داره
جینی : قطعا وگرنه اینجوری رفتار نمیکرد امروز از همه زودتر از کمپانی خارج شد
سوا : آهان راستی سوبین زنگ زد گفت چند روز دیگه یک مهمونی از طرف کمپانی برای کسانی که اونجا کار میکنن و سلبریتی ها برگزار میشه
روزی : چرا سوبین زنگ زده و گفته
کیتی : ( سر تو گوشی ) چون اون از همه زودتر باخبر شده
جینی : به به کیتی خانم بلاخره با ما حرف زد
تینا : بچه ها ول کنید حالا مهمونی رو
زینگ
زینگ
لیسا : کیه این وقته شب ؟
سوجین : من باز میکنم
ادامه دارد.....
ویو تینا
بعد از رفتن بچه ها من کلی کار انجام دادم مثل صراحی لباس ها و بعد لباس های که از قبل برای یکی از آهنگ های تی اکس تی انجام داده بودم رو تموم کردم الان منتظر اتوبوس هستم تا بیاد همونطور که نشسته بودم داشتم فکر میکردم به کل امروز به حرفی که آقای کیم زدن آخه ایشون بوی عطر ایرانی رو از کجا میشناسه اصلا از کجا فهمید که این پارچه ها ایرانی هستن آخه من بجز پارچه ایرانی برای گروه ها لباس درست نمیکنم آخه آقای رئیس این رو گفتن یعنی باید ازش بپرسم ؟
آخ نمیدونم ؟
عه اتوبوس امد
سوار اتوبوس شدم و خوب من طراح خوبی بودم یعنی میتونم چهره بکشم و اگر چیزی برام جالب باشه رو میکشم و خوب کار امروز آقای کیم واقعا جالب بود برای همین دفتر طراحیم رو در آوردم و شروع کردم به کشیدن آقای کیم تقریباً صورتش تموم شده بود که فهمیدم رسیدم از اتوبوس همینجوری که دفترم رو داخل کیفم میزاشتم پیاده شدم و به سمت خونه پیاده روی کردم آهنگی که سوا نوشته بود رو خیلی دوست دارم برای همین آهنگ رو پلی کردم و تا وقتی رسیدم خونه تموم شد آهنگش در مورد عاشق شدنه یا کسی که حس عشق رو تازه تجربه میکنه
در خونه رو زدم درو باز کردم رفتم داخل دیدیم روزی داشت میز شام رو میچید پس به موقع رسیدم جینی ماسک صورت عروسکی گذاشته بود معلوم بود که از روزی درباره دزدی کرده بهش خندیدم سوجین باز داشت کتاب فلسفه می خوند سوا داشت آهنگ مینوشت و کیتی داشت توی گوشی با کسی چت میکرد و میخندید این دختر چش شده این چند روزه
رفتم سمت اتاق و لباسم رو عوض کردم که روزی صدام زد
روزی : تینا بیا شام حاضر
جینی : حالا خوبه آقای کیم برامون گرفته
سوجین : آخ کاش این آقای کیم و پارک شما دوتارو نمیآوردم که همدیگرو نبینید
همینجوری که از اتاق امدم بیرون من و سوا و کیتی همزمان
ما : چییی؟
سوا : شما دوتا رو تهیونگ و جیمین آوردن
روزی : تهیونگ که نه آقا جین ( جمله آخر با خجالت)
کیتی: هیچی دیگه روزی خانم عاشق شد
روزی : نخیر من عاشق نشدم
بعد از غذا نشستیم که فیلم ببینیم
کیتی با فاصله زیاد با نشسته بود و با یکی چت میکرد و باز هر از گاهی میخندید
من وسط سوا و جینی نشسته بودم و پاپ کورن میخوردم
سوا : بچه ها کیتی چرا اینجوری میکنه ؟
روزی : هیچی دیونه بو دیونه تر شد
سوجین : بچه ها کیتی کجاش دونست ؟
جینی: سوجین الکی گفت
لیسا : ولی من فکر کنم پشت اون گوشی یکی هست که باهاش میخنده
تینا : یعنی میگی کیتی دوست پسر داره
جینی : قطعا وگرنه اینجوری رفتار نمیکرد امروز از همه زودتر از کمپانی خارج شد
سوا : آهان راستی سوبین زنگ زد گفت چند روز دیگه یک مهمونی از طرف کمپانی برای کسانی که اونجا کار میکنن و سلبریتی ها برگزار میشه
روزی : چرا سوبین زنگ زده و گفته
کیتی : ( سر تو گوشی ) چون اون از همه زودتر باخبر شده
جینی : به به کیتی خانم بلاخره با ما حرف زد
تینا : بچه ها ول کنید حالا مهمونی رو
زینگ
زینگ
لیسا : کیه این وقته شب ؟
سوجین : من باز میکنم
ادامه دارد.....
- ۶.۲k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط