Part113
Part113
مستقیم رفتم تو تختم و خوابم برد
*+عووووف… اخخخخخخخخ. ×عشقم تحمل کن نفس عمیق بکششش. + اخخخخخخخخخخخ نمی.. نمیتونمممم.. ..پرستار : بچه داره بدنیا میاد نه ببخشید بچه ها دارن به دنیا میان باید ببریمشون تو اتاق زایمان… .+عووووف کووووک همششش تقصیر توعههههههه…. ×عشقم بده مامانت کردم ?اونم مامان دوتا بچه سالمم?! (میخندید) +کووووووووووووک… دیگه با تو رو یه تخت نمیخوابممممممممم… ×(قهقهههه میزدددد) +کوووووووووووک.. ×جانممممممم… +اسم… اسم انتخاب نکردیممممم ..(تمام این حرفارو رو ویلچر تو راه رسیدن به اتاق زایمان میزدیم ) ×ایییی وااای… باشه باشه تو برو من میگردم دنبال اسم ..+نهههههههههههههههههه… با همممممممم انتخاب میکنیم (رفتم تو اتاق )
با شنیدن صدای گریه بچه نگاهی به در کردم اما.. اما بچه هام تو بغل کای بودن
+بچه هامو بدهههه کای… کای: متاسفم این یکی شبیه توعه بجای تو شبا این فسقلی رو بو میکنم… +کاااااااااااااای. بچمو بهم بدهههههه(زجه میزدم ) ..*
~ا/ت… ا/تتتتتتت… پاشوووو کابوس میبینی… ا/ت (محکم تکونم میداد )
باز شدن چشمام مساوی بود با کشیدن یه جیغ بنفش
دخترا فوری اومدن تو اتاق
****ا/تتتتتت.. خوبییییییی??????
~اروم بااااش…
+بچم… کای… کوک ..بچم کووووو
-ا/ت کابوس دیدی ..بچه ای درکار نیست
+اهههه.. اخ خیلی بد بود ..بچمو برد ..لعنتی خداکنه کوک این خوابو ندیده باشه ..با دیدن پیامک روی صفحه گوشی به سمتش رفتم…
×حاضری ?
+اره… یعنی نه… وایسا تازه بیدار شدم یه ساعت دیگه بیا دنبالم
×باشه
-اونم دیده?
+حرفی نزد
رز : اگه از وجود کای باخبر بشه زندش نمیزاره ..اگه از اون بوسه هم بفهمه که قبرش با دستای خود کوک کنده میشه ..
+نباید بفهمه اصلااااا…
میرا : برو حاضر شو حالا
فوری سمت دستشویی رفتمو به صورتم اب زدم
یه دست لباس هم از کمد برداشتمو رفتم پایین
×اومدی? حاضری?
+کی اومدی? میگفتی زودتر میومدم
×عیبی نداره بیا بریم
~یاااا خونه خوشگل بخریااا برای خواهرمم
همه خندیدیم و با کوک رفتم بیرون سوار ماشین شدیم
×خب??
+خب که خب ..
×نمیخوای خوابتو تعریف کنی?
+عووووف تو که دیدی چیرو میخوای تعریف کنم
×بازم دوتا بودناا(ریز خندید )
از حرف زدنش معلوم بود قسمت اخرشو ندیده
+ کجا میریم ?
×وقتی حرف از نوه شد و گفتم ممکنه تو دوقلو به دنیا بیاری مامانم گفت تو بوسان خونه بگیریم تا کمکت کنه ..
+کووووووک.. گفتم که اونا فقط خوابن ..درضمن من مخالفتی ندارم ..خوبه که نزدیک مامانت اینا باشیم و تازه نزدیک ساحل هم هستیم ..
×اوهوم ..باشه پیش به سوی بوسان
راستش همش بهونه بود دلم میخواست فقط از کای یکم دور بشم ..
#loveme°•
مستقیم رفتم تو تختم و خوابم برد
*+عووووف… اخخخخخخخخ. ×عشقم تحمل کن نفس عمیق بکششش. + اخخخخخخخخخخخ نمی.. نمیتونمممم.. ..پرستار : بچه داره بدنیا میاد نه ببخشید بچه ها دارن به دنیا میان باید ببریمشون تو اتاق زایمان… .+عووووف کووووک همششش تقصیر توعههههههه…. ×عشقم بده مامانت کردم ?اونم مامان دوتا بچه سالمم?! (میخندید) +کووووووووووووک… دیگه با تو رو یه تخت نمیخوابممممممممم… ×(قهقهههه میزدددد) +کوووووووووووک.. ×جانممممممم… +اسم… اسم انتخاب نکردیممممم ..(تمام این حرفارو رو ویلچر تو راه رسیدن به اتاق زایمان میزدیم ) ×ایییی وااای… باشه باشه تو برو من میگردم دنبال اسم ..+نهههههههههههههههههه… با همممممممم انتخاب میکنیم (رفتم تو اتاق )
با شنیدن صدای گریه بچه نگاهی به در کردم اما.. اما بچه هام تو بغل کای بودن
+بچه هامو بدهههه کای… کای: متاسفم این یکی شبیه توعه بجای تو شبا این فسقلی رو بو میکنم… +کاااااااااااااای. بچمو بهم بدهههههه(زجه میزدم ) ..*
~ا/ت… ا/تتتتتتت… پاشوووو کابوس میبینی… ا/ت (محکم تکونم میداد )
باز شدن چشمام مساوی بود با کشیدن یه جیغ بنفش
دخترا فوری اومدن تو اتاق
****ا/تتتتتت.. خوبییییییی??????
~اروم بااااش…
+بچم… کای… کوک ..بچم کووووو
-ا/ت کابوس دیدی ..بچه ای درکار نیست
+اهههه.. اخ خیلی بد بود ..بچمو برد ..لعنتی خداکنه کوک این خوابو ندیده باشه ..با دیدن پیامک روی صفحه گوشی به سمتش رفتم…
×حاضری ?
+اره… یعنی نه… وایسا تازه بیدار شدم یه ساعت دیگه بیا دنبالم
×باشه
-اونم دیده?
+حرفی نزد
رز : اگه از وجود کای باخبر بشه زندش نمیزاره ..اگه از اون بوسه هم بفهمه که قبرش با دستای خود کوک کنده میشه ..
+نباید بفهمه اصلااااا…
میرا : برو حاضر شو حالا
فوری سمت دستشویی رفتمو به صورتم اب زدم
یه دست لباس هم از کمد برداشتمو رفتم پایین
×اومدی? حاضری?
+کی اومدی? میگفتی زودتر میومدم
×عیبی نداره بیا بریم
~یاااا خونه خوشگل بخریااا برای خواهرمم
همه خندیدیم و با کوک رفتم بیرون سوار ماشین شدیم
×خب??
+خب که خب ..
×نمیخوای خوابتو تعریف کنی?
+عووووف تو که دیدی چیرو میخوای تعریف کنم
×بازم دوتا بودناا(ریز خندید )
از حرف زدنش معلوم بود قسمت اخرشو ندیده
+ کجا میریم ?
×وقتی حرف از نوه شد و گفتم ممکنه تو دوقلو به دنیا بیاری مامانم گفت تو بوسان خونه بگیریم تا کمکت کنه ..
+کووووووک.. گفتم که اونا فقط خوابن ..درضمن من مخالفتی ندارم ..خوبه که نزدیک مامانت اینا باشیم و تازه نزدیک ساحل هم هستیم ..
×اوهوم ..باشه پیش به سوی بوسان
راستش همش بهونه بود دلم میخواست فقط از کای یکم دور بشم ..
#loveme°•
۹.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.