Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت ۸
~هنوز مطمئن نیستم
و بعد نگاه میکنه به تو که داری مثل یه حیوون نفس میکشی
~تایپ مورد علاقم نیست،ولی میتونم حدس بزنم ممکنه کم کم ازش خوشم بیاد
-تو خیلی وقته که اونو میشناسی،اونوقت هنوز در مورد حسی که بهش داری شک داری؟
نیشخند میزنه
~فک کنم حسی بهش ندارم و فقط بخاطر حرف پدرمه که باهاش ازدواج میکنم
-تو آدمی نیستی که زود با قطعی کردن رابطه کنار بیای،من تورو میشناسم تو دختربازی
نیشخندش عمیق تر میشه
~خب منکه زود موافقت نکردم،بیست و چهار ساله که زیر نظرش دارم
-میخوای بگی ازش خوشت اومده؟
روشو میکنه به کوک و گوششو میکشه
~تو چرا انقد در این مورد سوال میپرسی؟نکنه خودت خوشت اومده؟
کوک یه چشمشو میبنده و صورتشو جمع میکنه و سرشو کج میکنه
-عای عای عای.....نه واقعا اینجوری نیست...فقط کنجکاو بودم جدی میگم
اینگوک گوششو ول میکنه و دوبار اروم میزنه به لپ کوک و میخنده
~درسته،من تایپ تورو خوب میدونم،تو ازینجور دخترا خوشت نمیاد
کوک پوزخند میزنه و گوششو میماله
چشماتو باز میکنی و آب دهنتو قورت میدی،صورتتو جمع میکنی
+اه....مزه خون میده
کوک و سئو از جاشون بلند میشن و میان سمتت و تو صورتت نگاه میکنن
-بیدار شدی؟
~چه حسی داری الان؟
+حس گند....انگار یه لیتر خون خوردم
اینگوک پوزخند میزنه
+میشه حالا دستامو باز کنین؟الان دیگه انسانم
و دست و پاهاتو باز میکنن،مچ دستاتو فشار میدی که زخم شده بودن و دستتو میکشی رو صورتت
+هایش...همه جام خونی مالیه
زبونتو میاری بیرون و دست میزنی روش و صورتتو جمع میکنی
+عای....چرا زبونم زخمه؟مگه دهنم بسته نبود؟
-خوردش کردی
و به توپ خورد شده اشاره میکنه،چشات درشت میشه
+من اینو خورد کردم؟
سراشونو تکون میدن،یه تیکشو برمیداری و میزاری روی دندونت و فشارش میدی
+عای....اینکه خیلی سفته
~اون موقع با جن زدگی یکی بود حرکاتت
+واه.....زامبیا انقد قوین؟
-احتمالا
صورتتو جمع میکنی
+میتونم برم حموم؟از خون بدم میاد
~اوهوم بیا راهنماییت کنم
پتورو از روت میدی کنار و میری پایین از تخت که خودتو تو آیینه میبینی،به بازوت نگاه میکنی که سرنگ توشه و پوکر به خودت نگاه میکنی
+حداقل بعد اینکه مسکن تزریق کردین سرنگو بکشین بیرون ازم
و سرنگو از بازوت میکشی بیرون
~تو واقعا برات عادیه؟
+چی؟
~آخه یجور رفتار میکنی انگار این اتفاق طبیعیه
+خب هست،بالاخره من نیمه زامبیم انتظار میره ازم که یهو وحشی بشم
و دنبال اینگوک میری سمت حموم
~من یه کار فوری دارم...تو دوش بگیر
سرتو تکون میدی و میری تو حموم،درو میبندی و شیر دوشو باز میکنی و لباساتو در میاری و زیرش وایمیستی
کوک روی تخت میشینه و روی خون روی تخت دست میکشه
-اینا تقصیر منه؟...
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت ۸
~هنوز مطمئن نیستم
و بعد نگاه میکنه به تو که داری مثل یه حیوون نفس میکشی
~تایپ مورد علاقم نیست،ولی میتونم حدس بزنم ممکنه کم کم ازش خوشم بیاد
-تو خیلی وقته که اونو میشناسی،اونوقت هنوز در مورد حسی که بهش داری شک داری؟
نیشخند میزنه
~فک کنم حسی بهش ندارم و فقط بخاطر حرف پدرمه که باهاش ازدواج میکنم
-تو آدمی نیستی که زود با قطعی کردن رابطه کنار بیای،من تورو میشناسم تو دختربازی
نیشخندش عمیق تر میشه
~خب منکه زود موافقت نکردم،بیست و چهار ساله که زیر نظرش دارم
-میخوای بگی ازش خوشت اومده؟
روشو میکنه به کوک و گوششو میکشه
~تو چرا انقد در این مورد سوال میپرسی؟نکنه خودت خوشت اومده؟
کوک یه چشمشو میبنده و صورتشو جمع میکنه و سرشو کج میکنه
-عای عای عای.....نه واقعا اینجوری نیست...فقط کنجکاو بودم جدی میگم
اینگوک گوششو ول میکنه و دوبار اروم میزنه به لپ کوک و میخنده
~درسته،من تایپ تورو خوب میدونم،تو ازینجور دخترا خوشت نمیاد
کوک پوزخند میزنه و گوششو میماله
چشماتو باز میکنی و آب دهنتو قورت میدی،صورتتو جمع میکنی
+اه....مزه خون میده
کوک و سئو از جاشون بلند میشن و میان سمتت و تو صورتت نگاه میکنن
-بیدار شدی؟
~چه حسی داری الان؟
+حس گند....انگار یه لیتر خون خوردم
اینگوک پوزخند میزنه
+میشه حالا دستامو باز کنین؟الان دیگه انسانم
و دست و پاهاتو باز میکنن،مچ دستاتو فشار میدی که زخم شده بودن و دستتو میکشی رو صورتت
+هایش...همه جام خونی مالیه
زبونتو میاری بیرون و دست میزنی روش و صورتتو جمع میکنی
+عای....چرا زبونم زخمه؟مگه دهنم بسته نبود؟
-خوردش کردی
و به توپ خورد شده اشاره میکنه،چشات درشت میشه
+من اینو خورد کردم؟
سراشونو تکون میدن،یه تیکشو برمیداری و میزاری روی دندونت و فشارش میدی
+عای....اینکه خیلی سفته
~اون موقع با جن زدگی یکی بود حرکاتت
+واه.....زامبیا انقد قوین؟
-احتمالا
صورتتو جمع میکنی
+میتونم برم حموم؟از خون بدم میاد
~اوهوم بیا راهنماییت کنم
پتورو از روت میدی کنار و میری پایین از تخت که خودتو تو آیینه میبینی،به بازوت نگاه میکنی که سرنگ توشه و پوکر به خودت نگاه میکنی
+حداقل بعد اینکه مسکن تزریق کردین سرنگو بکشین بیرون ازم
و سرنگو از بازوت میکشی بیرون
~تو واقعا برات عادیه؟
+چی؟
~آخه یجور رفتار میکنی انگار این اتفاق طبیعیه
+خب هست،بالاخره من نیمه زامبیم انتظار میره ازم که یهو وحشی بشم
و دنبال اینگوک میری سمت حموم
~من یه کار فوری دارم...تو دوش بگیر
سرتو تکون میدی و میری تو حموم،درو میبندی و شیر دوشو باز میکنی و لباساتو در میاری و زیرش وایمیستی
کوک روی تخت میشینه و روی خون روی تخت دست میکشه
-اینا تقصیر منه؟...
🍃🗿
۱۳.۵k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.