فیک:"قرار"۲
(درخواستی)
《ازونجایی که بیشترتونگفته بودید چند پارتی باشه و منم قول دادم که بعد فیک"شک" بزارمش الان به قولم عمل کردم و این پارت دوعه فیک به حساب میاد"اگه پارت یکو نخوندی بخون" اینو در قالب یه فیک کوتاه میزارم امیدوارم لذت ببرید♡》
جیهوپ یهو خیلی جا خورد !
اصلا فکر نمیکرد اولین درخواست ازدواجشو رد کنه!
درسته دختر رئیس کل سئول بوداما جیهوپ وقتی با دختر وزیر هم رفت سر قرار داشت بال بال میزد که بگیرتش...ولی این دختره اصلا قصد اومدن سرقرار دوباره هم نداشت !
جیهوپ سرجاش خشکش زده بود ا.ت درحالی که کپکش خروس میخوند و براب جیهوپ دست تکون میداد از رستوران خارج شد
بعد رفتن ا.ت منشی لی سراسیمه وارد رستوارن شد
آخه خیلی غیر عادی بودکه جیهوپ این همه سر یه قرار دووم بیاره و دختره اول بیاد بیرون
هر قرار بیشتر از نیم ساعت طول نمیکشید و معمولا جیهوپ دخترا رو با چشمانی پر اشک توی خماری رها میکرد و غر زنان دوباره به دفترش برمیگشت
منشی لی: آقای جانگ...چه خبر شده؟ چرا هنوز اینجا نشستید؟
جیهوپ هنوزم منگ به در زل زده بود
منشی لی صورتشو نزدیک جیهوپ کرد و تو چشماش زل زد:
آقای جانگگگگگ!!!
جیهوپ یهو نگاهش از در به سمت منشی لی برگشت و خیلی غیر منتظره شروع کرد به گریه کردن ! :
آقای لییییییی دختره ردم کردددد
*همهی آرمیای گرامی الان:دختره غلط کردههههه*
منشی لی که برگانش بیشتر از جیهوپ ریخته بود خم شد و دهن جیهوپ رو بو کرد:
جناب جانگ دهنتون بوی مشروب نمیده که
جیهوپ خیلی معنی دار به منشی لی خیره شد:
من کی با غذام اونم تو قرار مشروب خوردم که بار دومم باشه؟
منشی سری از تاسف تکون داد و روبهروی جیهوپ نشست:
قربان ساقیتون خیلی درجه یک بوده ! نهدهنتون بو میده نه یادتون میاد که مست کردین...
جیهوپ: خیلی ممنونم که انقدر درکم میکنی! میخوای تست هوشیاری ازم بگیری؟
منشی لی دستشو تو جیبش کرد و یچیز سفید آورد بیرون:این چندتاس؟
جیهوپ:منشی لی...این بادکنکه دیگه...نه؟
منشی لی دستپاچه شد و برش گردوند تو جیبش: اهم اهم...مثل اینکه واقعا هوشیارید آقای جانگ... ولی باورش برام سخته که شما از دختره خوشتون اومده...آخه خودتون که میدونید هیچکدوم ازین پنجاهو شیش بار قرارتون درست پیش نرفته...حتی به دخترا نگاهم نکردید!
جیهوپ آهی کشید و از سر جاش پاشد:
چه فایده...از دستش دادم! بریم منشی لی...
جیهوپ مثل آدمای شکست خورده و سرافکنده داشت از رستوران خارج میشد که با دادی که منشی لی کشید دوباره به سمتش برگشت :
آقای جانگگگگ! شانس بهتون رو کرده !
جیهوپ:چیشده منشی لی؟
منشی لی با لبخندی که به لب داشت چشمکی زد و گفت:
دختره گوشیشو جا گذاشته...!
.
.
.
계속
《ازونجایی که بیشترتونگفته بودید چند پارتی باشه و منم قول دادم که بعد فیک"شک" بزارمش الان به قولم عمل کردم و این پارت دوعه فیک به حساب میاد"اگه پارت یکو نخوندی بخون" اینو در قالب یه فیک کوتاه میزارم امیدوارم لذت ببرید♡》
جیهوپ یهو خیلی جا خورد !
اصلا فکر نمیکرد اولین درخواست ازدواجشو رد کنه!
درسته دختر رئیس کل سئول بوداما جیهوپ وقتی با دختر وزیر هم رفت سر قرار داشت بال بال میزد که بگیرتش...ولی این دختره اصلا قصد اومدن سرقرار دوباره هم نداشت !
جیهوپ سرجاش خشکش زده بود ا.ت درحالی که کپکش خروس میخوند و براب جیهوپ دست تکون میداد از رستوران خارج شد
بعد رفتن ا.ت منشی لی سراسیمه وارد رستوارن شد
آخه خیلی غیر عادی بودکه جیهوپ این همه سر یه قرار دووم بیاره و دختره اول بیاد بیرون
هر قرار بیشتر از نیم ساعت طول نمیکشید و معمولا جیهوپ دخترا رو با چشمانی پر اشک توی خماری رها میکرد و غر زنان دوباره به دفترش برمیگشت
منشی لی: آقای جانگ...چه خبر شده؟ چرا هنوز اینجا نشستید؟
جیهوپ هنوزم منگ به در زل زده بود
منشی لی صورتشو نزدیک جیهوپ کرد و تو چشماش زل زد:
آقای جانگگگگگ!!!
جیهوپ یهو نگاهش از در به سمت منشی لی برگشت و خیلی غیر منتظره شروع کرد به گریه کردن ! :
آقای لییییییی دختره ردم کردددد
*همهی آرمیای گرامی الان:دختره غلط کردههههه*
منشی لی که برگانش بیشتر از جیهوپ ریخته بود خم شد و دهن جیهوپ رو بو کرد:
جناب جانگ دهنتون بوی مشروب نمیده که
جیهوپ خیلی معنی دار به منشی لی خیره شد:
من کی با غذام اونم تو قرار مشروب خوردم که بار دومم باشه؟
منشی سری از تاسف تکون داد و روبهروی جیهوپ نشست:
قربان ساقیتون خیلی درجه یک بوده ! نهدهنتون بو میده نه یادتون میاد که مست کردین...
جیهوپ: خیلی ممنونم که انقدر درکم میکنی! میخوای تست هوشیاری ازم بگیری؟
منشی لی دستشو تو جیبش کرد و یچیز سفید آورد بیرون:این چندتاس؟
جیهوپ:منشی لی...این بادکنکه دیگه...نه؟
منشی لی دستپاچه شد و برش گردوند تو جیبش: اهم اهم...مثل اینکه واقعا هوشیارید آقای جانگ... ولی باورش برام سخته که شما از دختره خوشتون اومده...آخه خودتون که میدونید هیچکدوم ازین پنجاهو شیش بار قرارتون درست پیش نرفته...حتی به دخترا نگاهم نکردید!
جیهوپ آهی کشید و از سر جاش پاشد:
چه فایده...از دستش دادم! بریم منشی لی...
جیهوپ مثل آدمای شکست خورده و سرافکنده داشت از رستوران خارج میشد که با دادی که منشی لی کشید دوباره به سمتش برگشت :
آقای جانگگگگ! شانس بهتون رو کرده !
جیهوپ:چیشده منشی لی؟
منشی لی با لبخندی که به لب داشت چشمکی زد و گفت:
دختره گوشیشو جا گذاشته...!
.
.
.
계속
۶۹.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.