فیک:"بزار نجاتت بدم"19

ساعت سهpm بود و همه توی بیمارستان خواب بودن
اما ا.ت خوابش نمیبرد و‌ داشت فکر میکرد
به همه‌ی این اتفاقای عجیبی که توی این مدت براش افتاده...
هنوز نه جوابی برای سوالاش داشت
نه دلیلی برای این همه اتفاقات ناگوار و یه‌دفعه‌ای...
همه جا ساکت بود و صدایی جز تیک تاک ساعت نمیومد
حتی پرستار ها هم اینور اونور نمیرفتن و برای استراحت رفته بودن
آقای کیم و گوشه‌ای از اتاق خوابش برده بود
بیمارستان توی شب اصلا وایب خوبی نداشت
همه‌ی چراغا جز چندتا لامپ سفید خیلی کم نور خاموش بودن
یهو همونا هم خاموش شد !
خالا فقط ا.ت مونده بود و ظلمات محض...
همینطوری که بیحرکت دراز کشیده بود گوشیش زنگ خورد
بعد این اتفاقا به همه چیز و همه کس مشکوک بود... حتی سایه‌ی خودش !
گوشی رو آروم برداشت و جواب داد:
+الو؟
_هعی...کیم ا.ت...تو بیمارستان خوش میگذره؟ مفت خوری چطوره؟
+همچی افتضاحه رئیس...دیگه هیچجا امنیت ندارم...
_اون دیگه مشکل خودته و بی احتیاطیت! سریع مرخص شو ا.ت برات ماموریت دارم...
+هرچه سریع تر ازینجا میام بیرون...خیالتون راحت
تلفن قطع شد
اما هنوزم همون جو سنگین برپا بود.
.
.
.
از طرفی دیگه جونگ کوک توی بار طبقه دوم خونش داشت با تهیونگ جشن میگرفت:
_کارت عالی بود تهیونگ !
+منکه کاری نکردن قر...
_لطفا اسممو صدا کن ! اگه سختته میتونی بهم بگی کوک ! راحت باش
تهیونگ پیک دهمو داد بالا و به سکسکه افتاد
+با...شه...جونگ کوک !
_حالا مراقب ا.ت بودن خیلی راحت تره...خوشحالم که میتونم توی دانشگاهم پیشش باشم
+ولی...تو مطمئنی که اون تو دانشگاهه؟
_صدرصد...اون همونجاست...همونجا خودشو مخفی کرده و الانم داره برای حمله‌ی بعدیش حاضر میشه...ولی کور خوندی عوضی!‌جئون جونگ کوک وارد میشود !
.
.
.
걔속
دیدگاه ها (۲۹)

فیک:"قرار"۲

فیک:"لوسیفر"۱۱

فیک:"لوسیفر"۱۰

"سناریو"

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

love Between the Tides¹⁹(باید اعتماد میکردم یا نه) بعد از چن...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط