part⁷⁷
part⁷⁷
با دیدن جک تجدیدی خاطراتی از اون شب برام شد.
+جک...خیلی وقته ندیدمت*با تردید
لحظه به لحظه فشار دست تنومند جونگ کوک به دستم بیشتر میشد و این دلیلی برای جدا کردن دستم از دستش شد
متقابل به سمت هم حرکت کردیم و بعد کوتاه بهم دست دادیم
+بعد از شب تولدم دیگه باهات نتونستم ارتباط برقرار کنم ! کجا بودی؟
جک نگاهي کوتاه به جونگ کوک کرد و با لبخند لب زد: مشکل کاری برام پیش اومد که مجبور برم خارج از کشور تا همین هفته پیش
جک: تو چطور؟به این زودی هم که مادر شدی؟ تبریک میگم* با خنده
+ممنونم...
نگاهم رو به سنگ قبر پدرم دادم و با لبخندی گرفته تنها کلمه رو نجوا دادم
+بااجازه * کمی اروم
سپس به سمت قبر حرکت کردم
¹²minutes later
+قول میدیم زود به زود ازت سر بزنم باشه؟* با بغض
بعد از اتمام گفت و گویی سیاهی که داشتیم از روی زمین بلند شدم و لباسم رو تکوندم؛ نگاهم رو به جونگ کوک که با جدیت تمام در حال صحبت با جک بود دادم نفس عمیقی کشیدم و بعد از سرو سامان دادن چهره ام به سمتشون رفتم
+جک...اگه زمان داری میتونیم یک جا بریم بشینیم صحبت کنیم؟*با لبخند
جک: ا....
_ما زمان نداریم bb* نگاه کوتاه و تهدید امیز
نفس عمیقی بیرون دادم و تنها سرم رو تکون دادم
جک: مشکلی نیست باز در یک فرصت مناسب هم رو ملاقات میکنیم..
اتمام ویو ات_⁴³minutes later
هر زندگی داستانی داره و هر داستان فصلی؛الان فصل ریزش گلبرگ های گله! دستان دیو برای گل زیادی خشنه
گرمای نور خورشید بستنی رو مثله شمع آب میکرد صدای موج هایی که به تنه ساحل برخورد میکردن همه جا رو فرا گرفته بود، شن و ماسه کمی داخل بود و پای برهنه ات رو ازرده میکرد ؛ به بستنی در حال آب شدن خیره بود و نگاه پر از عصبانیت و سوالش رو به جئون داد
+جک بخاطر تو غیبش زد نه؟
A,t's birthday night
بعد از مرتب کردن و بستن آستین هاش روی مبل چرمی که تو اتاق بود نشست ؛ به بادیگاردش دستور داد تا سر شخص رو به روش رو داخل آب کنن؛ بعد از فرو رفتن سر شخص به داخل آب تکون خوردن های شدید شخص شروع شد ؛ جئون با یک نگاه به بادیگاردش دستور داد سرش رو از آب خارح کنن...
_خب مستر جک منتظریم گذشته جذاب شما و خانم ات رو شنوا باشیم
شرایط:
follow:⁴³⁰
like:⁵⁵
(واقعابابتتاخیردرآپکردنمتاسفوعذرخواهماماامتحاندارموخبشرایطسخته:)
با دیدن جک تجدیدی خاطراتی از اون شب برام شد.
+جک...خیلی وقته ندیدمت*با تردید
لحظه به لحظه فشار دست تنومند جونگ کوک به دستم بیشتر میشد و این دلیلی برای جدا کردن دستم از دستش شد
متقابل به سمت هم حرکت کردیم و بعد کوتاه بهم دست دادیم
+بعد از شب تولدم دیگه باهات نتونستم ارتباط برقرار کنم ! کجا بودی؟
جک نگاهي کوتاه به جونگ کوک کرد و با لبخند لب زد: مشکل کاری برام پیش اومد که مجبور برم خارج از کشور تا همین هفته پیش
جک: تو چطور؟به این زودی هم که مادر شدی؟ تبریک میگم* با خنده
+ممنونم...
نگاهم رو به سنگ قبر پدرم دادم و با لبخندی گرفته تنها کلمه رو نجوا دادم
+بااجازه * کمی اروم
سپس به سمت قبر حرکت کردم
¹²minutes later
+قول میدیم زود به زود ازت سر بزنم باشه؟* با بغض
بعد از اتمام گفت و گویی سیاهی که داشتیم از روی زمین بلند شدم و لباسم رو تکوندم؛ نگاهم رو به جونگ کوک که با جدیت تمام در حال صحبت با جک بود دادم نفس عمیقی کشیدم و بعد از سرو سامان دادن چهره ام به سمتشون رفتم
+جک...اگه زمان داری میتونیم یک جا بریم بشینیم صحبت کنیم؟*با لبخند
جک: ا....
_ما زمان نداریم bb* نگاه کوتاه و تهدید امیز
نفس عمیقی بیرون دادم و تنها سرم رو تکون دادم
جک: مشکلی نیست باز در یک فرصت مناسب هم رو ملاقات میکنیم..
اتمام ویو ات_⁴³minutes later
هر زندگی داستانی داره و هر داستان فصلی؛الان فصل ریزش گلبرگ های گله! دستان دیو برای گل زیادی خشنه
گرمای نور خورشید بستنی رو مثله شمع آب میکرد صدای موج هایی که به تنه ساحل برخورد میکردن همه جا رو فرا گرفته بود، شن و ماسه کمی داخل بود و پای برهنه ات رو ازرده میکرد ؛ به بستنی در حال آب شدن خیره بود و نگاه پر از عصبانیت و سوالش رو به جئون داد
+جک بخاطر تو غیبش زد نه؟
A,t's birthday night
بعد از مرتب کردن و بستن آستین هاش روی مبل چرمی که تو اتاق بود نشست ؛ به بادیگاردش دستور داد تا سر شخص رو به روش رو داخل آب کنن؛ بعد از فرو رفتن سر شخص به داخل آب تکون خوردن های شدید شخص شروع شد ؛ جئون با یک نگاه به بادیگاردش دستور داد سرش رو از آب خارح کنن...
_خب مستر جک منتظریم گذشته جذاب شما و خانم ات رو شنوا باشیم
شرایط:
follow:⁴³⁰
like:⁵⁵
(واقعابابتتاخیردرآپکردنمتاسفوعذرخواهماماامتحاندارموخبشرایطسخته:)
۲۴.۲k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.