"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی منشی شخصی شرکتش میشی و....🐝🌛پارت هفتم:////
لونا{امم من سیب زمینی با تخم ماهی قزل آلا میخورم...تو چی؟
جیهو{من خب استیک گوشت میخورم.
لونا{اوممم استیک های اینجا حرف نداره...مخصوصا با سس تندش.
جیهو{چه بد من به فلفل حساسیت دارم.
لونا{اشکال نداره با سیر بگیر اونم خیلی خوبه.
جیهو{اوکی.
گارسون{چی میل دارید؟
جیهو{من استیک گوشت میخورم با سس سیر
گارسون{حتما.
*48 دقیقه بعد*
جیهو{با لبخند به حرف های جیمین و جونگهون که تفاوتی با جر و بحث نداشتن گوش میدادم که غذا رو آوردن...گارسون غذای هرکدوممون رو جلومون گذاشت و همگی شروع به خوردن کردیم...از شانس بدم ملی کنارم بود و هی آرنجش رو به دلایل مختلف فرو می کرد تو پهلوم...از اون طرف هم جونگ کوک رو به روم نشسته بود و راحت نمی تونستم غذا بخورم...چنگالم رو به تکه ی گوشتی زدم و آغشته به سس سیر کردم و اومدم بزارمش تو دهنم که ملی دستش رو بلند تا دستمال برداره که دستش به ظرف سس فلفل خورد و نصفش رو بشقاب من خالی شد...با دیدن صحنه ی رو به روم دوست داشتم بمیرم اما نبینم غذای عزیزم اینطوری خراب شد...ملی با دیدن قیافم پوزخندی زد و یا تمسخر گفت.
ملی{چیه خانوم پارک...غذا باب میلتون نیست...*نگاهی به جونگ کوک انداخت*فکر نکنم رئیس از این بی احترامی تو خوشش بیاد.
*نکته:وقتی جیهو داشت به لونا می گفت به فلفل حساسیت داره ملی شنید و به دستی ظرف سس رو توی بشقاب جیهو خالی کرد*
جیهو{با این حرفش ناخوداگاه به طرف جونگ کوک برگشتم و با دیدن نگاه خیرش روی خودم لعنتی به ملی فرستادم و گفتم...اا نه معلومه که...من عاشق این غذام...لونا اومد چیز بگه که سلقمه ای بهش زدم و شروع کردم به خوردن غذا.
*ساعت 10:50 شب _هتل سوفیتل*
جیهو{دستم رو روی میله راه رو گذشتم و با دست دیگم معدم رو فشردم...لعنتی درد بدی توی معدم میپیچید و اینا همش بخاطر اون دختره ی عوضی بود...با درد شدید ناگهانی که معدم گرفت جیغ خفه ای کشیدم و دستم روی میله شل شد...بی حال داشتم روی زمین می افتادم که دستای کسی زیر بغلم رو گرفت...نگاه بی حالم رو به شخص پشت سرم دادم و با دیدن جونگ کوک سعی کردم خودم رو از بغلش بیارم بیرون که درد منو منصرف از این کار کرد.
جونگ کوک{جی...جیهو حالت خوبه؟ *نگران*
جیهو{ار...اره فقق میشه ایی...میشه منو ببرین...ببرین تو اتاقم.*نفس نفس*
جونگ کوک{با...باشه...دستم رو زیر زانوش گذاشتم و دست دیگه ام رو دور شونه های ظریفش حلقه و بلندش کردم.
وقتی منشی شخصی شرکتش میشی و....🐝🌛پارت هفتم:////
لونا{امم من سیب زمینی با تخم ماهی قزل آلا میخورم...تو چی؟
جیهو{من خب استیک گوشت میخورم.
لونا{اوممم استیک های اینجا حرف نداره...مخصوصا با سس تندش.
جیهو{چه بد من به فلفل حساسیت دارم.
لونا{اشکال نداره با سیر بگیر اونم خیلی خوبه.
جیهو{اوکی.
گارسون{چی میل دارید؟
جیهو{من استیک گوشت میخورم با سس سیر
گارسون{حتما.
*48 دقیقه بعد*
جیهو{با لبخند به حرف های جیمین و جونگهون که تفاوتی با جر و بحث نداشتن گوش میدادم که غذا رو آوردن...گارسون غذای هرکدوممون رو جلومون گذاشت و همگی شروع به خوردن کردیم...از شانس بدم ملی کنارم بود و هی آرنجش رو به دلایل مختلف فرو می کرد تو پهلوم...از اون طرف هم جونگ کوک رو به روم نشسته بود و راحت نمی تونستم غذا بخورم...چنگالم رو به تکه ی گوشتی زدم و آغشته به سس سیر کردم و اومدم بزارمش تو دهنم که ملی دستش رو بلند تا دستمال برداره که دستش به ظرف سس فلفل خورد و نصفش رو بشقاب من خالی شد...با دیدن صحنه ی رو به روم دوست داشتم بمیرم اما نبینم غذای عزیزم اینطوری خراب شد...ملی با دیدن قیافم پوزخندی زد و یا تمسخر گفت.
ملی{چیه خانوم پارک...غذا باب میلتون نیست...*نگاهی به جونگ کوک انداخت*فکر نکنم رئیس از این بی احترامی تو خوشش بیاد.
*نکته:وقتی جیهو داشت به لونا می گفت به فلفل حساسیت داره ملی شنید و به دستی ظرف سس رو توی بشقاب جیهو خالی کرد*
جیهو{با این حرفش ناخوداگاه به طرف جونگ کوک برگشتم و با دیدن نگاه خیرش روی خودم لعنتی به ملی فرستادم و گفتم...اا نه معلومه که...من عاشق این غذام...لونا اومد چیز بگه که سلقمه ای بهش زدم و شروع کردم به خوردن غذا.
*ساعت 10:50 شب _هتل سوفیتل*
جیهو{دستم رو روی میله راه رو گذشتم و با دست دیگم معدم رو فشردم...لعنتی درد بدی توی معدم میپیچید و اینا همش بخاطر اون دختره ی عوضی بود...با درد شدید ناگهانی که معدم گرفت جیغ خفه ای کشیدم و دستم روی میله شل شد...بی حال داشتم روی زمین می افتادم که دستای کسی زیر بغلم رو گرفت...نگاه بی حالم رو به شخص پشت سرم دادم و با دیدن جونگ کوک سعی کردم خودم رو از بغلش بیارم بیرون که درد منو منصرف از این کار کرد.
جونگ کوک{جی...جیهو حالت خوبه؟ *نگران*
جیهو{ار...اره فقق میشه ایی...میشه منو ببرین...ببرین تو اتاقم.*نفس نفس*
جونگ کوک{با...باشه...دستم رو زیر زانوش گذاشتم و دست دیگه ام رو دور شونه های ظریفش حلقه و بلندش کردم.
۱.۱k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.