پارت ۷۰
پارت ۷۰
من : یاشااااار ناهار آماده اس کجایی ؟
وقتی دیدم جواب نمیده در زدم و رفتم تو اتاقش .
رو تخت خوابیده بود و از اونجایی که خوابش سنگین به نظر میومد با صدای من بیدار نشد که نشد .
نفس عمیقی کشیدم و آروم ضربه زدم به بازوش و دوباره صداش زدم اما بی فایده بود .
خواستم تنگ آب رو خالی کنم روش ولی دلم نیومد خیلی ناز خوابیده بود .
وقتی میخوابید چه خوشگل میشد .
موهاش رو پیشونیش ریخته بود و صورتش رو بامزه تر نشون میداد .
دوست داشتم دستام رو ببرم تو موهاش و تکون بدم ولی خوب امکان نداشت همچین کاری بکنم .
چند با دیگه صداش زدم و برگشتم برم که گوشیش زنگ خورد .
صفحه گوشی رو نگاه کردم که نوشته بود "الهام"
من : یاشار پاشو گوشیت زنگ میخوره .
یاشاااار .
چاره ای جز آب نداشتم باورم نمیشد اینقدر خوابش سنگین باشه .
تنگ آب رو خالی کردم روش که با داد بلند شد .
لبخندی زدم و گفتم : پس بلاخره بیدار شدی .
یاشار : نمیتونستی ملایم تر برخورد کنی ؟
من : یه چیزیم طلبکار شدیما .
دو ساعته دارم یه بند صدات میکنم اما دریغ از یه واکنش چجوری میتونی اینقدر راحت بخوابی ؟
یاشار : من که خوابم سبک بود .
من : آره جون عمت .
به هر حال ناهار آماده اس واسه اون صدات زدم .
یاشار : باشه میام .
برگشتم که برم که با یادآوری گوشی برگشتم و گفتم : گوشیتم زنگ خورد الهام بود .
یاشار : جواب دادی ؟
من : نباید میدادم ؟
یاشار مشکوک نگام کرد د گفت : چی گفت حالا ؟
من : من که جواب ندادم .
یاشار : اینجوری گفتی .
من : فک کنم هنوز خواب از سرت نپریده بیخیال بیا ناهار میدونی که قرمه سبزی سرد شه مزش میپره .
یاشار : دارم میام .
رفتم پایین و میز رو آماده دیدم .
میز خیلی قشنگ چیده شده بود و آیدا هم با یه لبخند ژکوند داشت منو نگاه میکرد .
من : دمت گرم بانو .
آیدا : چاکریم .
یاشار : به به ببین چه بویی راه انداختین .
هر چی بیشتر میگذره با یه بعد جدید از شخصیت شما مواجه میشم .
آیدا : هنوز که چیزی نگذشته بیشتر که بگذره یه جیزایی کشف میکنی که باورشم واست سخته .
لبخندی زد و گفت : منم همین فکرو میکنم .
بعد از غذا من و آیدا واسه برنامه فردا نقشه ریختیم و همچنین دنبال پیدا کردن یه راه خوب واسه ورود به خونه کاویانی شدیم و بهترین موقعش هم وقتی بود که هیچکس خونه نبود ولی نمیدونم همچین چیزی امکان داره یا نه .
آیدا فکرای خوبی داشت و قرار شد آیدا دوربینا رو هک کنه و منم گاوصندوق .
باز کردن گاوصندوق از اونجایی که مدلش رو نمیدونستیم سخت بود و من همه احتمالات رو بررسی کردم تا اونجا سوپرایز نشیم .
آیدا هم قرار بود قبل از رفتن دوربینا رو هک کنه تا وقتی وارد میشیم چیزی ضبط نشه .
نقشه هاموم روبا یاشار در میون گذاشیم و ...
من : یاشااااار ناهار آماده اس کجایی ؟
وقتی دیدم جواب نمیده در زدم و رفتم تو اتاقش .
رو تخت خوابیده بود و از اونجایی که خوابش سنگین به نظر میومد با صدای من بیدار نشد که نشد .
نفس عمیقی کشیدم و آروم ضربه زدم به بازوش و دوباره صداش زدم اما بی فایده بود .
خواستم تنگ آب رو خالی کنم روش ولی دلم نیومد خیلی ناز خوابیده بود .
وقتی میخوابید چه خوشگل میشد .
موهاش رو پیشونیش ریخته بود و صورتش رو بامزه تر نشون میداد .
دوست داشتم دستام رو ببرم تو موهاش و تکون بدم ولی خوب امکان نداشت همچین کاری بکنم .
چند با دیگه صداش زدم و برگشتم برم که گوشیش زنگ خورد .
صفحه گوشی رو نگاه کردم که نوشته بود "الهام"
من : یاشار پاشو گوشیت زنگ میخوره .
یاشاااار .
چاره ای جز آب نداشتم باورم نمیشد اینقدر خوابش سنگین باشه .
تنگ آب رو خالی کردم روش که با داد بلند شد .
لبخندی زدم و گفتم : پس بلاخره بیدار شدی .
یاشار : نمیتونستی ملایم تر برخورد کنی ؟
من : یه چیزیم طلبکار شدیما .
دو ساعته دارم یه بند صدات میکنم اما دریغ از یه واکنش چجوری میتونی اینقدر راحت بخوابی ؟
یاشار : من که خوابم سبک بود .
من : آره جون عمت .
به هر حال ناهار آماده اس واسه اون صدات زدم .
یاشار : باشه میام .
برگشتم که برم که با یادآوری گوشی برگشتم و گفتم : گوشیتم زنگ خورد الهام بود .
یاشار : جواب دادی ؟
من : نباید میدادم ؟
یاشار مشکوک نگام کرد د گفت : چی گفت حالا ؟
من : من که جواب ندادم .
یاشار : اینجوری گفتی .
من : فک کنم هنوز خواب از سرت نپریده بیخیال بیا ناهار میدونی که قرمه سبزی سرد شه مزش میپره .
یاشار : دارم میام .
رفتم پایین و میز رو آماده دیدم .
میز خیلی قشنگ چیده شده بود و آیدا هم با یه لبخند ژکوند داشت منو نگاه میکرد .
من : دمت گرم بانو .
آیدا : چاکریم .
یاشار : به به ببین چه بویی راه انداختین .
هر چی بیشتر میگذره با یه بعد جدید از شخصیت شما مواجه میشم .
آیدا : هنوز که چیزی نگذشته بیشتر که بگذره یه جیزایی کشف میکنی که باورشم واست سخته .
لبخندی زد و گفت : منم همین فکرو میکنم .
بعد از غذا من و آیدا واسه برنامه فردا نقشه ریختیم و همچنین دنبال پیدا کردن یه راه خوب واسه ورود به خونه کاویانی شدیم و بهترین موقعش هم وقتی بود که هیچکس خونه نبود ولی نمیدونم همچین چیزی امکان داره یا نه .
آیدا فکرای خوبی داشت و قرار شد آیدا دوربینا رو هک کنه و منم گاوصندوق .
باز کردن گاوصندوق از اونجایی که مدلش رو نمیدونستیم سخت بود و من همه احتمالات رو بررسی کردم تا اونجا سوپرایز نشیم .
آیدا هم قرار بود قبل از رفتن دوربینا رو هک کنه تا وقتی وارد میشیم چیزی ضبط نشه .
نقشه هاموم روبا یاشار در میون گذاشیم و ...
۴۸.۲k
۰۶ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.