برای بار اول بد نیست
برای بار اول بد نیست
خورد تو ذوقم...
_یعنی چی این حرفت؟!
از جاش پاشد
+یعنی برای بار اول بد نیست
و از اتاق رفت بیرون...واقعا که...بی ذوق...
به اینه نگاه کردم و یکم به موهام حالت دادم و رفتم بیرون...داشتن میکرفون وصل میکردن به کتش...
خیلیییی خوشتیپ بود...مثل همیشه...
روی صندلی نشست وچند دقیقه بعد مجریم اومد و برنامه شروع شد...
با ذوق به حرف زدنش نگاه میکردم...چقد قشنگ حرف میزد...همش دلم براش ضعف میرفت...حدودا یکساعت بعد ضبط تمومشد و ته بعد از خوردن یه لیوان اب از صحنه اومد بیرون...رفتم سمتش
_خسته نباشی...
+ممنون...بیا بریم
دنبالش راه افتادم...با چند نفری خداحافظی کرد بعد رفتیم بیرون...
+چند لحظه وایسا تا ماشینمو بیارن
سرمو تکون دادم...به ینفر زنگ زد و حدودا پنج دقیقه بعد ماشینشو اوردن...اوههههه عجب عررروسکی بودددد
+سوار شو...
در ماشینو باز کردم سوار شدم...
ته هم سوار شد و راه افتاد...
_ببخشید
+بابت؟!
_رفتاراونروزم...یکم تند رفتم
+ایرادی نداره
سرمو کج کردم
_اشتی؟!
جواب نداد...
دستمو روی دنده گذاشتم...دستمو کنار زد
چند ثانیه گذشت یه نفس عمیق کشید و دستمو گذاشت رو دنده و دست خودشم گذاشت رودستم و دنده رو عوض کرد...
همون طوری دستشو گذاشته بود رو دستم
_اشتی...
یه لبخند گنده نشست رو لبام...نیم نگاهی بهم انداخت...یه لبخند محو زد... ولی برعکس دفعه های قبل سعی نکرد پنهونش کنه...
محوش شده بودم...قلبم تند میزد
یهو روشو برگردوند سمتم که هول شدم سرمو انداختم پایین
_کارت عالی بود
+واسه چی؟!
_گریم
با ذوق گفتم:
_وااااقعااااا؟!
سرشو تکون داد
+حرفه ای کار میکنی...
_ممنون که بهم فرصتشو دادی که شانسمو امتحان کنم
مکث کردم
_هنوزممیخوای منشیت باشم؟!
+اره...اما اصرار نمیکنم شاید خودت نخوای...
_بهش که فکر کردم، پیشنهاد بدی به نظر نمیومد
+پس وقتی برگشتیم کره یه قرارداد باید امضا کنی...
_باشه حتما...
حدودا نیم ساعت بعد رسیدیم...میز شام اماده بود...لباسامو عوض کردم ودستامو شستم و نشستم پشت میز منتظر موندم ته بیاد...
+عهتوعم اینجایی؟!
.......
#صدای_تو
#p51
به نظرتون کی اونجاس🥴😡🤬
خورد تو ذوقم...
_یعنی چی این حرفت؟!
از جاش پاشد
+یعنی برای بار اول بد نیست
و از اتاق رفت بیرون...واقعا که...بی ذوق...
به اینه نگاه کردم و یکم به موهام حالت دادم و رفتم بیرون...داشتن میکرفون وصل میکردن به کتش...
خیلیییی خوشتیپ بود...مثل همیشه...
روی صندلی نشست وچند دقیقه بعد مجریم اومد و برنامه شروع شد...
با ذوق به حرف زدنش نگاه میکردم...چقد قشنگ حرف میزد...همش دلم براش ضعف میرفت...حدودا یکساعت بعد ضبط تمومشد و ته بعد از خوردن یه لیوان اب از صحنه اومد بیرون...رفتم سمتش
_خسته نباشی...
+ممنون...بیا بریم
دنبالش راه افتادم...با چند نفری خداحافظی کرد بعد رفتیم بیرون...
+چند لحظه وایسا تا ماشینمو بیارن
سرمو تکون دادم...به ینفر زنگ زد و حدودا پنج دقیقه بعد ماشینشو اوردن...اوههههه عجب عررروسکی بودددد
+سوار شو...
در ماشینو باز کردم سوار شدم...
ته هم سوار شد و راه افتاد...
_ببخشید
+بابت؟!
_رفتاراونروزم...یکم تند رفتم
+ایرادی نداره
سرمو کج کردم
_اشتی؟!
جواب نداد...
دستمو روی دنده گذاشتم...دستمو کنار زد
چند ثانیه گذشت یه نفس عمیق کشید و دستمو گذاشت رو دنده و دست خودشم گذاشت رودستم و دنده رو عوض کرد...
همون طوری دستشو گذاشته بود رو دستم
_اشتی...
یه لبخند گنده نشست رو لبام...نیم نگاهی بهم انداخت...یه لبخند محو زد... ولی برعکس دفعه های قبل سعی نکرد پنهونش کنه...
محوش شده بودم...قلبم تند میزد
یهو روشو برگردوند سمتم که هول شدم سرمو انداختم پایین
_کارت عالی بود
+واسه چی؟!
_گریم
با ذوق گفتم:
_وااااقعااااا؟!
سرشو تکون داد
+حرفه ای کار میکنی...
_ممنون که بهم فرصتشو دادی که شانسمو امتحان کنم
مکث کردم
_هنوزممیخوای منشیت باشم؟!
+اره...اما اصرار نمیکنم شاید خودت نخوای...
_بهش که فکر کردم، پیشنهاد بدی به نظر نمیومد
+پس وقتی برگشتیم کره یه قرارداد باید امضا کنی...
_باشه حتما...
حدودا نیم ساعت بعد رسیدیم...میز شام اماده بود...لباسامو عوض کردم ودستامو شستم و نشستم پشت میز منتظر موندم ته بیاد...
+عهتوعم اینجایی؟!
.......
#صدای_تو
#p51
به نظرتون کی اونجاس🥴😡🤬
۹.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.