پارت9
#پارت9
#Revenge_should_be_sweet
مین جو
موکی: ساعت داره 9 میشه من دیگه باید برم خونه (سرشو میاره پایین)
مین جو: میرسونمتون
موکی: نه نمیخوام بهتون زحمت بدم خودم میتونم برم
مین جو: من به عنوان دوست پسرت میخوام این کارو کنم
بیرون داشت بارون میومد کتمو برداشتم گذاشتم روی سر موکی
مین جو : بیاید بریم
موکی : نمیخواید غذا رو حساب کنید ؟
مین جو : قبلا حساب کردم میتونیم بریم (نیش خند میزنه )
(بچه هام میرن به سمت در رستوران )
موکی: خودتون که خیس میشید
مین جو : من مشکلی ندارم
موکی
من تند تند رفتم سمت ماشین ولی مین جو همونجا وایساده بود
موکی : از خیس شدن خوشتون نمیاد ؟(داد میزد )
مین جو : نه مشکلی ندارم
چون ماشینو باز نکرده بود نمیتونستم برم داخل ،دوید اومد سمتم
مین جو : ببخشید یاد یه خاطره ای افتادم (ریموت ماشینو میزنه )
مین جو : بفرمایید داخل ( درو واسش باز کرد )
موکی : ممنون
وقتی وارد ماشین شد همه جای لباسش خیس شده بود و یه جورایی بدنش معلوم بود
کتو گذاشتم جلوم و اون ورو نگاه کردم
موکی : خیس شدید
مین جو
وقتی به خودم نگاه کردم دیدم بدجوری خیس شدم از ماشین پیاده شدم و از فروشگاه لباس یه هودی کلفت خریدم و وارد ماشین شدم
مین جو : متاسفم
موکی :اشکالی نداره(مین جو ماشینو روشن میکنه و شروع به حرکت میکنه)
موکی: میتونم بپرسم داشتید به چی فکر میکردید ؟
مین جو : اها خببب.....
اگه بهش نگم بد میشه و فک می نکنه بهش اعتماد ندارم
مین جو : راستش من قبل شما به یه ادمی علاقهمند بودم ما توی بارون خاطره بدی داریم یهو یاد اون افتادم البته مشکلی ایجاد نمیکنه ایشون دیگه از دنیا رفتن(وقتی از موکی توی زندگی قبلیش از دنیا رفته بود بارون میبارید)
#Revenge_should_be_sweet
مین جو
موکی: ساعت داره 9 میشه من دیگه باید برم خونه (سرشو میاره پایین)
مین جو: میرسونمتون
موکی: نه نمیخوام بهتون زحمت بدم خودم میتونم برم
مین جو: من به عنوان دوست پسرت میخوام این کارو کنم
بیرون داشت بارون میومد کتمو برداشتم گذاشتم روی سر موکی
مین جو : بیاید بریم
موکی : نمیخواید غذا رو حساب کنید ؟
مین جو : قبلا حساب کردم میتونیم بریم (نیش خند میزنه )
(بچه هام میرن به سمت در رستوران )
موکی: خودتون که خیس میشید
مین جو : من مشکلی ندارم
موکی
من تند تند رفتم سمت ماشین ولی مین جو همونجا وایساده بود
موکی : از خیس شدن خوشتون نمیاد ؟(داد میزد )
مین جو : نه مشکلی ندارم
چون ماشینو باز نکرده بود نمیتونستم برم داخل ،دوید اومد سمتم
مین جو : ببخشید یاد یه خاطره ای افتادم (ریموت ماشینو میزنه )
مین جو : بفرمایید داخل ( درو واسش باز کرد )
موکی : ممنون
وقتی وارد ماشین شد همه جای لباسش خیس شده بود و یه جورایی بدنش معلوم بود
کتو گذاشتم جلوم و اون ورو نگاه کردم
موکی : خیس شدید
مین جو
وقتی به خودم نگاه کردم دیدم بدجوری خیس شدم از ماشین پیاده شدم و از فروشگاه لباس یه هودی کلفت خریدم و وارد ماشین شدم
مین جو : متاسفم
موکی :اشکالی نداره(مین جو ماشینو روشن میکنه و شروع به حرکت میکنه)
موکی: میتونم بپرسم داشتید به چی فکر میکردید ؟
مین جو : اها خببب.....
اگه بهش نگم بد میشه و فک می نکنه بهش اعتماد ندارم
مین جو : راستش من قبل شما به یه ادمی علاقهمند بودم ما توی بارون خاطره بدی داریم یهو یاد اون افتادم البته مشکلی ایجاد نمیکنه ایشون دیگه از دنیا رفتن(وقتی از موکی توی زندگی قبلیش از دنیا رفته بود بارون میبارید)
۱۲.۷k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.