*Dance in the sunset*PT20
شخص:کسی اینجا نیست؟
+چرا اومدم.
بلند شدمو رفتم جلوی پیشخان سر وضعم داغون بود.
+سفارشتون
سخص:ا/ت شی شما؟
+اوو اقای پارک شمایید نشناختمتون
جیمین:مشکلی نیست
-جیمیناااا توییی
جیمین:تهیونگ؟تو اینجا چیکار میکنی
-اومده بودم کمکش
-از کوکی خبر داری؟
جیمین:توی ماشینه
+خب میتونید بیاین تو دور هم باشیم
-اهوم بیا
جیمین:من به کوکی بگمو بیام
+اهوم
رو به تهیونگ گفتم
+همین پایین باشیم دیگه
-اهوم
بعد چند مین جیمین و جونگکوک جلوی در وایساده بود
کوک:خب کدوم ور بیایم از روی پنجره
+او نه الان درو باز میکنم
رفتمو درو باز کردم.دو جفت دمپایی اضافه هم اونجا بود
+اگه که دوست دارین اینارو بپوشین چون با کفش نمیام اینجا
جونگکوک:چه باحاله
+ممنون
-سلامممم
(علامت جونگکوک@ علامت جیمین#)
پسرا اومدن تو و نشستن
+خب چی میخورین؟
#نمیدونم.
+نظرتون چیه که شیک درست کنم؟
-بلدی؟
+اهوم
@من پایم
#منم همینطو
-منم همینطور
بستنی وانیلی و شیرو کره ی بادوم زمینی رو از توی یخچال اوردم بیرونو ریختم توی مخلوت کن و باهم میکسشون کردم.و بعد ریختمشون توی چهارتا لیوان و با موز و توت فرنگی روشو تزیین کردم
+بفرمایید(لبخند)
سینی رو گذاشتم روی میز کوچیکی که وسط حال گذاشته بودم
#مرسی
@ممنون
+خواهش میکنم...
-چرا اینقدر باهم رسمیین ا/ت تو دیگه کاراموز نیستی که رسما یه بالرینی
+میدونم(خنده)
-اومممم ا/ت این خیلییی خوشمزسسسس
+مثله بچها شدی
@این در برار غذا همیشه همینطوریهه
#(خنده)
داشتیم بهم حرف میزدیمو شیکمون رو میخوردیم که یکی از دم پیشخوان صدام کرد
شخص:ا/ت
+هوم.کسی منو صدا زد
بلند شدمو رفتم دم پیشخوان و با دوشیک مواجه شدم.اون 18 سالشه و بعضی وقتا میاد اینجا تا بهش یاد بدم چطور قهوه و اینجور چیزا درست کنه
+چطوری؟خوبی؟
دوشیک:ممنون
+چی میخوری؟
دوشیک:ا/ت تو تنها کسی هستی که دارم اینو باهاش در میون میزارم.البته کسیم رو ندارم که باهاش در مین بزارم چون پدرمادرم فوت شدن
+گوش میدم
دوشیک:اون دختره رو میبنی روی اون صندلی نشسته
+اره.چیشده شیطونن
دوشیک:خب میخوام بهش اعتراف کنم.بنظرت باید چی سفارش بدم؟
+خب هرچی اون دوست داره من میام اونجا سفارش میگیرم اوکی
دوشیک:اهوم
دوشیک رفتو نشست سر میز رو به پسرا گفتم
+ینفر میخواد اعتراف کنه من میرم سفارششنون رو بگیرم
@وایییی
کفشامو پوشیدمو رفتم بیرون و رفتم سمت میزشون.
+خب چی میل دارن
دختره:اوممم یه نسکافه
+اهوم و شما
دوشیک:منم یه نسکافه
دختره:میشه که مال من شیرین باشه
+حتما
رفتم تو و سریع سفارششون رو اماده کردم و براشون بردم
+بفرمایید دیگه چیزی میل ندارید
دوشیک:ممنون
رفتم تو و نشستم پیش پسرا
-اون پسره رو میشناسی؟
+اره یه وقتایی میاد کافه کمکم
-چندسالشه
+ته بیخیال 18 سالشه
#(خنده)
@اونجارو نگاه
از پشت پنجره به میز دوشیک و دوستش نگاه میکردیم.داشتن حرف میزدن دوشیک بلند شد و یه گل رز از توی جیبش بیرون اورد...
*صحنه ی اعطراف*
دوشیک گل رو از توی جیبش در اوردو گفت
دوشیک:مینسو.میدونم خیلی غیر منتظرست اما من دوست دارم...
گل رز رو داد به مینسو
مینسو:دوشیکا...منم دوست دارممم
فاصلشون رو به صبر رسوندو شروع کردن همدیگه رو بودسیدن
+چرا اومدم.
بلند شدمو رفتم جلوی پیشخان سر وضعم داغون بود.
+سفارشتون
سخص:ا/ت شی شما؟
+اوو اقای پارک شمایید نشناختمتون
جیمین:مشکلی نیست
-جیمیناااا توییی
جیمین:تهیونگ؟تو اینجا چیکار میکنی
-اومده بودم کمکش
-از کوکی خبر داری؟
جیمین:توی ماشینه
+خب میتونید بیاین تو دور هم باشیم
-اهوم بیا
جیمین:من به کوکی بگمو بیام
+اهوم
رو به تهیونگ گفتم
+همین پایین باشیم دیگه
-اهوم
بعد چند مین جیمین و جونگکوک جلوی در وایساده بود
کوک:خب کدوم ور بیایم از روی پنجره
+او نه الان درو باز میکنم
رفتمو درو باز کردم.دو جفت دمپایی اضافه هم اونجا بود
+اگه که دوست دارین اینارو بپوشین چون با کفش نمیام اینجا
جونگکوک:چه باحاله
+ممنون
-سلامممم
(علامت جونگکوک@ علامت جیمین#)
پسرا اومدن تو و نشستن
+خب چی میخورین؟
#نمیدونم.
+نظرتون چیه که شیک درست کنم؟
-بلدی؟
+اهوم
@من پایم
#منم همینطو
-منم همینطور
بستنی وانیلی و شیرو کره ی بادوم زمینی رو از توی یخچال اوردم بیرونو ریختم توی مخلوت کن و باهم میکسشون کردم.و بعد ریختمشون توی چهارتا لیوان و با موز و توت فرنگی روشو تزیین کردم
+بفرمایید(لبخند)
سینی رو گذاشتم روی میز کوچیکی که وسط حال گذاشته بودم
#مرسی
@ممنون
+خواهش میکنم...
-چرا اینقدر باهم رسمیین ا/ت تو دیگه کاراموز نیستی که رسما یه بالرینی
+میدونم(خنده)
-اومممم ا/ت این خیلییی خوشمزسسسس
+مثله بچها شدی
@این در برار غذا همیشه همینطوریهه
#(خنده)
داشتیم بهم حرف میزدیمو شیکمون رو میخوردیم که یکی از دم پیشخوان صدام کرد
شخص:ا/ت
+هوم.کسی منو صدا زد
بلند شدمو رفتم دم پیشخوان و با دوشیک مواجه شدم.اون 18 سالشه و بعضی وقتا میاد اینجا تا بهش یاد بدم چطور قهوه و اینجور چیزا درست کنه
+چطوری؟خوبی؟
دوشیک:ممنون
+چی میخوری؟
دوشیک:ا/ت تو تنها کسی هستی که دارم اینو باهاش در میون میزارم.البته کسیم رو ندارم که باهاش در مین بزارم چون پدرمادرم فوت شدن
+گوش میدم
دوشیک:اون دختره رو میبنی روی اون صندلی نشسته
+اره.چیشده شیطونن
دوشیک:خب میخوام بهش اعتراف کنم.بنظرت باید چی سفارش بدم؟
+خب هرچی اون دوست داره من میام اونجا سفارش میگیرم اوکی
دوشیک:اهوم
دوشیک رفتو نشست سر میز رو به پسرا گفتم
+ینفر میخواد اعتراف کنه من میرم سفارششنون رو بگیرم
@وایییی
کفشامو پوشیدمو رفتم بیرون و رفتم سمت میزشون.
+خب چی میل دارن
دختره:اوممم یه نسکافه
+اهوم و شما
دوشیک:منم یه نسکافه
دختره:میشه که مال من شیرین باشه
+حتما
رفتم تو و سریع سفارششون رو اماده کردم و براشون بردم
+بفرمایید دیگه چیزی میل ندارید
دوشیک:ممنون
رفتم تو و نشستم پیش پسرا
-اون پسره رو میشناسی؟
+اره یه وقتایی میاد کافه کمکم
-چندسالشه
+ته بیخیال 18 سالشه
#(خنده)
@اونجارو نگاه
از پشت پنجره به میز دوشیک و دوستش نگاه میکردیم.داشتن حرف میزدن دوشیک بلند شد و یه گل رز از توی جیبش بیرون اورد...
*صحنه ی اعطراف*
دوشیک گل رو از توی جیبش در اوردو گفت
دوشیک:مینسو.میدونم خیلی غیر منتظرست اما من دوست دارم...
گل رز رو داد به مینسو
مینسو:دوشیکا...منم دوست دارممم
فاصلشون رو به صبر رسوندو شروع کردن همدیگه رو بودسیدن
۷.۱k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.