پارت هشتم
پارت هشتم
همه ی اعضا به خونه هاشون رفته بودن جز جین
اون می خواست بفهمه تو این مدت چه بلایی سر یونگی اومده بود
چیزی که بیشتر نگرانش می کرد این بود که چرا ا.ت چیزی راجب این موضوغ بهشون نگفته بود؟
به جلوی در خونه یونگی رسیدن
×هی راننده! من با یونگی میرم!
راننده چشمی گفت و حین با یونگی وارد خونه شدن
جین با دیدن فضای خونه حالش گرفته شد!
همه ی پرده های خونه کشیده شده بودن و لامپ های کمتری روشن بودن
خونه مرتب بود اما روی همه ی وسایل گرد و خاک بود
از اشپزخونه هم بوی گند زباله و غذاهای مونده میومد
×معلوم هست اینجا چه خبره؟ ا.ت کجاست؟
جین به اتاق خواب یونگی رفت و با جای خالی ا.ت شوکه شد!
+دنبال چی می گردی هیونگ؟
×ا.ت کجاست؟
+من چمیدونم! مثل هر شب رفته بیرون
×یعنی چی...
همون لحظه زنگ خونه به صدا دراومد
جین با فکر اینکه ا.ت باشه به طرف در رفت
اما با دیدن کمیسر و مامورهای پشت سرش متعجب شد
×کمیسر! این وقت شب اینجا چیکار میکنین؟
٪با مین یونگی صحبت دارم
×بله البته بفرمایین داخل
یونگی روی مبل نشست بود و به سقف خیره شده بود
٪شما باید با ما بیایین برای بازجویی
×میشه منم همراهتون بیام؟
٪لطفا بقیه ی اعضارو هم خبر کنید
....
ا.ت وارد پنجره شد
بعد از کشتن هیترهای بلک پینک هیترهای یونگی رو که میگفتن اون بی احساسه رو پیدا کرد
اگه اینکارو انجام میداد دیگه کسی به یونگی نمیگفت بی احساس و اونوقت زندگی خوبی با هم داشتن!
هونگسو که اخبارو دیده بود و خودشم یه هیتر به حساب میومد دیگه اون شب ها نمی خوابید و فقط باتوم به دست وسط اتاق می نشست تا وقتی قرار بود از خونه بره بیرون
ا.ت بدون توجه به مانع های سر راهش به سونگهو حمله کرد
اما سونگهو به لطف کلاس های دفاع شخصیش حمله ا.ت رو خنثی کرد و اون رو نقش زمین کرد
قبل از اینکه ا.ت از رو زمین بلند بشه سونگهو ضربه ای با باتوم به سرش زد که ا.ت از هوش رفت
بدون اینکه به چهره دخترک نگاه کنه اون رو به یه جنگلی خارج از شهر برد و تو یه جای دور افتاده ولش کرد
همه ی اعضا به خونه هاشون رفته بودن جز جین
اون می خواست بفهمه تو این مدت چه بلایی سر یونگی اومده بود
چیزی که بیشتر نگرانش می کرد این بود که چرا ا.ت چیزی راجب این موضوغ بهشون نگفته بود؟
به جلوی در خونه یونگی رسیدن
×هی راننده! من با یونگی میرم!
راننده چشمی گفت و حین با یونگی وارد خونه شدن
جین با دیدن فضای خونه حالش گرفته شد!
همه ی پرده های خونه کشیده شده بودن و لامپ های کمتری روشن بودن
خونه مرتب بود اما روی همه ی وسایل گرد و خاک بود
از اشپزخونه هم بوی گند زباله و غذاهای مونده میومد
×معلوم هست اینجا چه خبره؟ ا.ت کجاست؟
جین به اتاق خواب یونگی رفت و با جای خالی ا.ت شوکه شد!
+دنبال چی می گردی هیونگ؟
×ا.ت کجاست؟
+من چمیدونم! مثل هر شب رفته بیرون
×یعنی چی...
همون لحظه زنگ خونه به صدا دراومد
جین با فکر اینکه ا.ت باشه به طرف در رفت
اما با دیدن کمیسر و مامورهای پشت سرش متعجب شد
×کمیسر! این وقت شب اینجا چیکار میکنین؟
٪با مین یونگی صحبت دارم
×بله البته بفرمایین داخل
یونگی روی مبل نشست بود و به سقف خیره شده بود
٪شما باید با ما بیایین برای بازجویی
×میشه منم همراهتون بیام؟
٪لطفا بقیه ی اعضارو هم خبر کنید
....
ا.ت وارد پنجره شد
بعد از کشتن هیترهای بلک پینک هیترهای یونگی رو که میگفتن اون بی احساسه رو پیدا کرد
اگه اینکارو انجام میداد دیگه کسی به یونگی نمیگفت بی احساس و اونوقت زندگی خوبی با هم داشتن!
هونگسو که اخبارو دیده بود و خودشم یه هیتر به حساب میومد دیگه اون شب ها نمی خوابید و فقط باتوم به دست وسط اتاق می نشست تا وقتی قرار بود از خونه بره بیرون
ا.ت بدون توجه به مانع های سر راهش به سونگهو حمله کرد
اما سونگهو به لطف کلاس های دفاع شخصیش حمله ا.ت رو خنثی کرد و اون رو نقش زمین کرد
قبل از اینکه ا.ت از رو زمین بلند بشه سونگهو ضربه ای با باتوم به سرش زد که ا.ت از هوش رفت
بدون اینکه به چهره دخترک نگاه کنه اون رو به یه جنگلی خارج از شهر برد و تو یه جای دور افتاده ولش کرد
۴۴.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.