سرگذشت روح
#سرگذشت_روح
#پارت_سوم
پ.ن:بچه ها برگشتن و به تخته کلاس که با خون روش نوشته شد بود اینهیون اولین قربانی نگاه کردن دایون جیغی کشید و رفت بغل هاجین
جونگ هی به پسری که پشتش نشسته بود گفت
جونگ هی:هی تخته رو نگاه کن
پسر:خب
جونگ هی:چیزی نمیبینی
پسر:نه
جونگ هی:یعنی روش چیزی نه نوشته
پسر:هی جونگ هی زده به سرت تخته خالیه
پ.ن:جونگ هی برمیگرده و به تخته نگاه میکنه و میبینه اون نوشته پاک شده
یون جون:بچه ها بنظرم مدرسه روح داره
چول سو:یون جون چرت و پرت نگو مگه فیلمه ترسناکه
دایون:پس اون نوشته چی بود رو تخته
سنا:شاید یکی داشته باهامون شوخی میکرده
هاجین:بر چی یک نفر باید باهامون شوخی کنه
پ.ن:معلم وارد کلاس میشه و میگه بچه متاسفانه بهمون خبر دادن که اینهیون مرده
دایون:ننن نههههه مگه میشه
هاجین:اگه کسی می خواست باهامون شوخی کنه از کجا میدونسته اینهیون مرده
سنا:حتما زود تر شنیده
چول سو:سنا راست میگه
معلم:خب بچه ها امروز دایون،سنا،هاجین،چول سو،جونگ هی و یون جون مسئولیت دارن کلاس رو تمیز کنن روز خوبی داشته باشید
پ.ن:زنگ به صدا در میاد و بچه ها میرن بیرون
چول سو:خب بچه ها نوبت ماست که کلاس رو تمیز کنیم
پ.ن:یهو نمیاد کلاس میاد و میگه
نماینده:بچه ها معلم گفت بهتون بگم لطفا شما انبار مدرسه رو تمیز کنید
چول سو:باشه
دایون:وای نه من از اونجا میترسم
یون جون:دوبار شروع شد...
#رمان#ترسناک#داستان#رمان_ترسناک#نوجوان#رمان_خونه#سرگذشت_روح
#پارت_سوم
پ.ن:بچه ها برگشتن و به تخته کلاس که با خون روش نوشته شد بود اینهیون اولین قربانی نگاه کردن دایون جیغی کشید و رفت بغل هاجین
جونگ هی به پسری که پشتش نشسته بود گفت
جونگ هی:هی تخته رو نگاه کن
پسر:خب
جونگ هی:چیزی نمیبینی
پسر:نه
جونگ هی:یعنی روش چیزی نه نوشته
پسر:هی جونگ هی زده به سرت تخته خالیه
پ.ن:جونگ هی برمیگرده و به تخته نگاه میکنه و میبینه اون نوشته پاک شده
یون جون:بچه ها بنظرم مدرسه روح داره
چول سو:یون جون چرت و پرت نگو مگه فیلمه ترسناکه
دایون:پس اون نوشته چی بود رو تخته
سنا:شاید یکی داشته باهامون شوخی میکرده
هاجین:بر چی یک نفر باید باهامون شوخی کنه
پ.ن:معلم وارد کلاس میشه و میگه بچه متاسفانه بهمون خبر دادن که اینهیون مرده
دایون:ننن نههههه مگه میشه
هاجین:اگه کسی می خواست باهامون شوخی کنه از کجا میدونسته اینهیون مرده
سنا:حتما زود تر شنیده
چول سو:سنا راست میگه
معلم:خب بچه ها امروز دایون،سنا،هاجین،چول سو،جونگ هی و یون جون مسئولیت دارن کلاس رو تمیز کنن روز خوبی داشته باشید
پ.ن:زنگ به صدا در میاد و بچه ها میرن بیرون
چول سو:خب بچه ها نوبت ماست که کلاس رو تمیز کنیم
پ.ن:یهو نمیاد کلاس میاد و میگه
نماینده:بچه ها معلم گفت بهتون بگم لطفا شما انبار مدرسه رو تمیز کنید
چول سو:باشه
دایون:وای نه من از اونجا میترسم
یون جون:دوبار شروع شد...
#رمان#ترسناک#داستان#رمان_ترسناک#نوجوان#رمان_خونه#سرگذشت_روح
۱.۵k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.