شیشه عمر ارباب
پارت ۱۶🍷
جونگ کوک: ا.ت...این چشمه تروثه
از جام بلند شدم..جونگ کوک دستشو برد پشت شنلش و یه تونگ دراورد( شبیه همونایی ک ماهی هاتون الان توش دارن شنا میکنن)
ا.ت:اینو از کجات اوردی؟
جونگ کوک: هنوز ب قدرت هام ایمان نیاوردی؟
ا.ت: واو خیلی خفنی...ولی ناموصن کجات کرده بودیش؟
جونگ کوک پوکر فیس نگام کرد و بعد خم شد و تونگ رو پر اب کرد..رفت پایین درختی ک کنار چشمه بود نشست..کتاب رو دراورد و جلوش باز کرد و بلند شد هرچی لازم بود رو از درو ور جم کرد( مثل یه نوع گیاه مخصوص و پودر هایی ک باعث میشدن اب جادویی بشه) و بعد ریخت داخل تونگ اب و خودش نشست و تکیه داد ب درخت
جونگ کوک: بیا اینجا بشین
رفتم کنارش..بلند بلند وردایی ک داخل کتاب نوشته شده بودنو خوند..اسمون خاکستری تیره شد و کم کم تاریک...انگار داخل یه اتاق بدون پنجره و چراغ بودیم..همه ما تاریک بود..ترسیدم و رفتم زیر شنل جونگ کوک و چسبیدم بهش...ولی بین این همه تاریکی تونگ رنگ داشت..ابی ک داخل تونگ بود هر لحظه روشنتر میشد..کم کم فضای دورمون ابی روشن شد ولی هنوزم تاریک بود...اب داخل تونگ شروع کرد ب حرف زدن
تروث: چه کاری از من ساختس ارباب خون؟
جونگ کوک: شنیدم ت درباره ی همه چیز خبر داری
تروث:درسته ارباب
جونگ کوک: راجب اجدادم بگو
تروث: جنگ بین انسان ها و شیاطین؟
جونگ کوک: نه اینو میدونم..راجب شیشه ی عمرم بگو
تروث: تو گذشته ک جنگ بین انسان ها و شیاطین بود یه خانواده ای به نام پارک از پدربزرگ و خانواده ی شما مراقب میکرد تا بقیه ی انسان ها شمارو نکشن...وقتی شما ب دنیا اومدین عمرتون پایدار نبود(مادرش ت طول مدتی ک جونگ کوک رو حامله بود استرس و ترس های زیادی داشت و این روش تاثیر گذاشته بود)...خانواده ی پارک دارویی ب اسم لایف رو ب شما دادن..اون باعث شد حال شما بهتر بشه ولی کم کم نیروی انسان ها بیشتر شد و شما مجبور شدید فرار کنید..پدر بزرگ و خانواده ی شما توی همین جنگ مردند
جونگ کوک: شیشه ی عمر من چی شد؟
تروث: موقع ی فرار جا موند...انسان ها برای زندگی بهتر ب اون دارو چشم داشتند برای همین پسر خانواده ی پارک اونو خورد تا انسان ها تبدیل به هیولا نشن
جونگ کوک: یعنی شیشه ی عمر من ازبین رفته؟
تروث:خیر ارباب..اون دارو از طریق ژن ب فرزندان اون خانواده ب ارث رسیده و اگر شما بتونید اخرین فرد خانواده ی پارک رو پیدا کنید میتونید سالم بمونید
ا.ت:یعنی از خونش تغذیه کنه؟
تروث: درسته..ولی ن به اندازه ی زیاد چون در اینده باز ب اون دارو نیاز دارید
ا.ت:ولی انسان مثل خوناشاما عمر ابدی ندارن
تروث: گنجینه ی اجدادی ارباب جئون برای همینه
جونگ کوک: درسته گنجینه جاودانگی
ا.ت:حالا اینو فهمیدیم...ب من بگو من چه جوری برگردم خونه
تروث:شما اینجا زندانی شدید
.
.
بقیش جا نشد الان ت پست بعد میزارم
جونگ کوک: ا.ت...این چشمه تروثه
از جام بلند شدم..جونگ کوک دستشو برد پشت شنلش و یه تونگ دراورد( شبیه همونایی ک ماهی هاتون الان توش دارن شنا میکنن)
ا.ت:اینو از کجات اوردی؟
جونگ کوک: هنوز ب قدرت هام ایمان نیاوردی؟
ا.ت: واو خیلی خفنی...ولی ناموصن کجات کرده بودیش؟
جونگ کوک پوکر فیس نگام کرد و بعد خم شد و تونگ رو پر اب کرد..رفت پایین درختی ک کنار چشمه بود نشست..کتاب رو دراورد و جلوش باز کرد و بلند شد هرچی لازم بود رو از درو ور جم کرد( مثل یه نوع گیاه مخصوص و پودر هایی ک باعث میشدن اب جادویی بشه) و بعد ریخت داخل تونگ اب و خودش نشست و تکیه داد ب درخت
جونگ کوک: بیا اینجا بشین
رفتم کنارش..بلند بلند وردایی ک داخل کتاب نوشته شده بودنو خوند..اسمون خاکستری تیره شد و کم کم تاریک...انگار داخل یه اتاق بدون پنجره و چراغ بودیم..همه ما تاریک بود..ترسیدم و رفتم زیر شنل جونگ کوک و چسبیدم بهش...ولی بین این همه تاریکی تونگ رنگ داشت..ابی ک داخل تونگ بود هر لحظه روشنتر میشد..کم کم فضای دورمون ابی روشن شد ولی هنوزم تاریک بود...اب داخل تونگ شروع کرد ب حرف زدن
تروث: چه کاری از من ساختس ارباب خون؟
جونگ کوک: شنیدم ت درباره ی همه چیز خبر داری
تروث:درسته ارباب
جونگ کوک: راجب اجدادم بگو
تروث: جنگ بین انسان ها و شیاطین؟
جونگ کوک: نه اینو میدونم..راجب شیشه ی عمرم بگو
تروث: تو گذشته ک جنگ بین انسان ها و شیاطین بود یه خانواده ای به نام پارک از پدربزرگ و خانواده ی شما مراقب میکرد تا بقیه ی انسان ها شمارو نکشن...وقتی شما ب دنیا اومدین عمرتون پایدار نبود(مادرش ت طول مدتی ک جونگ کوک رو حامله بود استرس و ترس های زیادی داشت و این روش تاثیر گذاشته بود)...خانواده ی پارک دارویی ب اسم لایف رو ب شما دادن..اون باعث شد حال شما بهتر بشه ولی کم کم نیروی انسان ها بیشتر شد و شما مجبور شدید فرار کنید..پدر بزرگ و خانواده ی شما توی همین جنگ مردند
جونگ کوک: شیشه ی عمر من چی شد؟
تروث: موقع ی فرار جا موند...انسان ها برای زندگی بهتر ب اون دارو چشم داشتند برای همین پسر خانواده ی پارک اونو خورد تا انسان ها تبدیل به هیولا نشن
جونگ کوک: یعنی شیشه ی عمر من ازبین رفته؟
تروث:خیر ارباب..اون دارو از طریق ژن ب فرزندان اون خانواده ب ارث رسیده و اگر شما بتونید اخرین فرد خانواده ی پارک رو پیدا کنید میتونید سالم بمونید
ا.ت:یعنی از خونش تغذیه کنه؟
تروث: درسته..ولی ن به اندازه ی زیاد چون در اینده باز ب اون دارو نیاز دارید
ا.ت:ولی انسان مثل خوناشاما عمر ابدی ندارن
تروث: گنجینه ی اجدادی ارباب جئون برای همینه
جونگ کوک: درسته گنجینه جاودانگی
ا.ت:حالا اینو فهمیدیم...ب من بگو من چه جوری برگردم خونه
تروث:شما اینجا زندانی شدید
.
.
بقیش جا نشد الان ت پست بعد میزارم
۱۸.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.