پارت ۴۲ زندگی جونگمه
پارت ۴۲ زندگی جونگمه
از بیمارستان به جونگمه زنگ زدن و گفتن حال کوک بهتر شده و باید یه همراه پیشش باشه
جونگمه و منیجر زود خودشون رو رسوندن به بیمارستان
منیجر رفت پیش کوک و جونگمه رفت ببینه کوک حالش چطوره دکتر به جونگمه گفت قبلش احتمال مرگش بیشتر بود ولی الان احتمال زنده موندن پنج درصد از مردن بیشتره
جونگمه خیلی نگران کوک بود رفت اتاق کوک دید منیجر دست کوک رو گرفته گریه میکنه میگه:سونبه لطفا زود خوب شید،خب؟اونّی جونگمه میخواست خودکشی کنه، اگه شما خوب نشید معلوم نیست چه اتفاقی واسه اونی بیوفته😭
جونگمه رفت از سر منیجر ناز کردو نشست رو زانوهاش و گفت:دکتر گفت حال کوک خوبه خوبه نگران نشو 🥲
منیجر:اگه اتفاقی واسه شما و سونبه بیوفته من چیکار کنم😭
جونگمه:هیچ اتفاقی نه برای من نه تو ونه کوک نمیوفته🙂
جونگمه منیجر رو برد خونه و خودش اومد پیش کوک
جونگمه:میدونی اگه تو چیزیت بشه من هیچ وقت خودمو نمیبخشم 😥
دکتر گفت شاید زنده نمونی 😭
جونگمه پاشد میخواست بره بیرون ولی کوک از دستش گرفت تو همون حال بیهوشی گفت:نرو
جونگمه:کوک!
کوک:تنهام نذار
جونگم از پیشونی کوک بوس کرد و گفت: من هیچ جا نمیرم ،کوک یه لبخند کوچیک زد
در همون حال تهیونگ در رو باز کرد گریان دوید سمت کوک به جونگمه گفت: برو اونور😭 ،و جونگمه رو هل داد اونور
صورتشو گذاشت رو قفسه سینه کوک گریه کرد
جونگمه دستش رو گذاشت رو کمر تهیونگ و گفت:نگران نباش حالش خوب خوب میشه🥲
تهیونگ داد زد گفت:چرا نصف عمرمون رو تو بیمارستان گذروندیم 😫
جونگمه:واسه همه چیز معذرتمیخوام 😓
تهیونگ یهو پاشد جونگمه رو بغل کرد و گفت:تو چرا باید عذرخواهی کنی!این دنیاست که بی عدالته😭
جونگمه دستش رو گذاشت رو کمر تهیونگ و تهیونگ رو نوازش کرد
از بیمارستان به جونگمه زنگ زدن و گفتن حال کوک بهتر شده و باید یه همراه پیشش باشه
جونگمه و منیجر زود خودشون رو رسوندن به بیمارستان
منیجر رفت پیش کوک و جونگمه رفت ببینه کوک حالش چطوره دکتر به جونگمه گفت قبلش احتمال مرگش بیشتر بود ولی الان احتمال زنده موندن پنج درصد از مردن بیشتره
جونگمه خیلی نگران کوک بود رفت اتاق کوک دید منیجر دست کوک رو گرفته گریه میکنه میگه:سونبه لطفا زود خوب شید،خب؟اونّی جونگمه میخواست خودکشی کنه، اگه شما خوب نشید معلوم نیست چه اتفاقی واسه اونی بیوفته😭
جونگمه رفت از سر منیجر ناز کردو نشست رو زانوهاش و گفت:دکتر گفت حال کوک خوبه خوبه نگران نشو 🥲
منیجر:اگه اتفاقی واسه شما و سونبه بیوفته من چیکار کنم😭
جونگمه:هیچ اتفاقی نه برای من نه تو ونه کوک نمیوفته🙂
جونگمه منیجر رو برد خونه و خودش اومد پیش کوک
جونگمه:میدونی اگه تو چیزیت بشه من هیچ وقت خودمو نمیبخشم 😥
دکتر گفت شاید زنده نمونی 😭
جونگمه پاشد میخواست بره بیرون ولی کوک از دستش گرفت تو همون حال بیهوشی گفت:نرو
جونگمه:کوک!
کوک:تنهام نذار
جونگم از پیشونی کوک بوس کرد و گفت: من هیچ جا نمیرم ،کوک یه لبخند کوچیک زد
در همون حال تهیونگ در رو باز کرد گریان دوید سمت کوک به جونگمه گفت: برو اونور😭 ،و جونگمه رو هل داد اونور
صورتشو گذاشت رو قفسه سینه کوک گریه کرد
جونگمه دستش رو گذاشت رو کمر تهیونگ و گفت:نگران نباش حالش خوب خوب میشه🥲
تهیونگ داد زد گفت:چرا نصف عمرمون رو تو بیمارستان گذروندیم 😫
جونگمه:واسه همه چیز معذرتمیخوام 😓
تهیونگ یهو پاشد جونگمه رو بغل کرد و گفت:تو چرا باید عذرخواهی کنی!این دنیاست که بی عدالته😭
جونگمه دستش رو گذاشت رو کمر تهیونگ و تهیونگ رو نوازش کرد
۱۷.۷k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.