پارت ۴۳ زندگی جونگمه
پارت ۴۳ زندگی جونگمه
نوار قلب کوک یهو صاف شد جونگمه داد زد دکتر رو صدا کرد ،به جونگمه و تهیونگ گفتن بیرون از اوتاق منتظر بمونن
به کوک شوک الکتریکی وارد کردن ولی فایده ای نداشت
دکتر اومد بیرون جونگمه در حال گریه پرسید حال کوک چطوره😰
دکتر :تسلیت میگم
جونگمه حالش بد شد و از حال رفت
فردای اون روز اتاقی که کوک داخلش بود آتیش گرفت و جسد کوک سوخت و فقط اسکلت سوختش موند
به جونگمه زنگ زدن گفتن بیا بیمارستان
جسدای اون اتاق رو به جونگمه نشون دادن و گفتن: میدونی کدوم آقای جونگ کوکه؟چون جسد سوخته نمیتونیم آزمایش دی ان ای بگیریم
یکیش حالت زاویه نیمروخش شبیه کوک بود جونگمه باحال بد گفت اینه
جونگمه رفت خونه چند روز گذشت
روز خاکسپاری کوک رسید
جونگمه باورش نمیشد کوک مرده همش میگفت:حق ندارید بگید کوک مرده کوک هنوز زنده س
جونگمه تقریبا دیونه شده بود.
کوک رو همه جا میدی
روز خاک سپاری تهیونگ اومد دنبال جونگمه که برن خاکسپاری کوک
تهیونگ رفت در زد جونگمه خونه نبود ولی صدای شیر آب میومد
زنگ زد از منیجر پاسپورت در خونه جونگمه رو پرسید و درو باز کرد رفت داخل
دید آب بازه و داره میریزه توی قابلمه ای که توش نودل هست
رفت آب رو بست
جونگمه رو صدا کرد ولی جوابی نشنید
از اتاق صدای گریه میومد
رفت داخل اتاق کسی نبود ولی صدا میومد
در کمد رو باز کرد دید جونگمه نشسته تو کمد داره گریه میکنه و میگه:کوک واقعا مرده!اگه مرده چرا من زنده ام،چرا من نمیمیرم برم پیشش
جونگمه یهو به تهیونگ نگاه کرد و گفت تو چرا اینجایی؟من الان باید بمیرم و وقتی بمیرم تورو نباید ببینم
تهیونگ اشک تو چشاش جمع شد
و جونگمه رو بغل کردو گفت:کوک زندست من مطمئنم 🥲
نوار قلب کوک یهو صاف شد جونگمه داد زد دکتر رو صدا کرد ،به جونگمه و تهیونگ گفتن بیرون از اوتاق منتظر بمونن
به کوک شوک الکتریکی وارد کردن ولی فایده ای نداشت
دکتر اومد بیرون جونگمه در حال گریه پرسید حال کوک چطوره😰
دکتر :تسلیت میگم
جونگمه حالش بد شد و از حال رفت
فردای اون روز اتاقی که کوک داخلش بود آتیش گرفت و جسد کوک سوخت و فقط اسکلت سوختش موند
به جونگمه زنگ زدن گفتن بیا بیمارستان
جسدای اون اتاق رو به جونگمه نشون دادن و گفتن: میدونی کدوم آقای جونگ کوکه؟چون جسد سوخته نمیتونیم آزمایش دی ان ای بگیریم
یکیش حالت زاویه نیمروخش شبیه کوک بود جونگمه باحال بد گفت اینه
جونگمه رفت خونه چند روز گذشت
روز خاکسپاری کوک رسید
جونگمه باورش نمیشد کوک مرده همش میگفت:حق ندارید بگید کوک مرده کوک هنوز زنده س
جونگمه تقریبا دیونه شده بود.
کوک رو همه جا میدی
روز خاک سپاری تهیونگ اومد دنبال جونگمه که برن خاکسپاری کوک
تهیونگ رفت در زد جونگمه خونه نبود ولی صدای شیر آب میومد
زنگ زد از منیجر پاسپورت در خونه جونگمه رو پرسید و درو باز کرد رفت داخل
دید آب بازه و داره میریزه توی قابلمه ای که توش نودل هست
رفت آب رو بست
جونگمه رو صدا کرد ولی جوابی نشنید
از اتاق صدای گریه میومد
رفت داخل اتاق کسی نبود ولی صدا میومد
در کمد رو باز کرد دید جونگمه نشسته تو کمد داره گریه میکنه و میگه:کوک واقعا مرده!اگه مرده چرا من زنده ام،چرا من نمیمیرم برم پیشش
جونگمه یهو به تهیونگ نگاه کرد و گفت تو چرا اینجایی؟من الان باید بمیرم و وقتی بمیرم تورو نباید ببینم
تهیونگ اشک تو چشاش جمع شد
و جونگمه رو بغل کردو گفت:کوک زندست من مطمئنم 🥲
۱۳.۷k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.