اسم: چرا من
اسم: چرا من
پارت ۴۴
لونا: ممنون که هستی..... ممنون که عاشقمی...... ممنون که هر لحظه کنارمی ( اشک تند تند از چشماش جاری می شد )
جئون: ممنون که تو هستی.....فرشته کوچولوم گریه نکن دلت میاد این مروارید ها هدر می دی ( دستاش روی گونه های لونا میزاره و آروم گونه هاش نوازش می کنه)
لونا: دوست دارم..... درسته یادم نیست ولی برای بار دوم دوباره دیوونه وار عاشقتم..... خیلی خیلی دوست دارم
جئون : منم فرشته کوچولو
۲ ساعت بعد
لونا روی کاناپه خوابیده بود جئون اومد کنارش آروم براید بغلش کرد و گذاشتش داخل اتاقش و نگاهی به صورت لونا که خیلی کیوت خوابیده بود کرد لبخند شیرینی روی لبش نشست جئون که غرق دیدن عشق کوچولوش بود با صدای رعد برق به خودش اومد مطمئن بود که اگه لونا تنها بزاره دوباره می ترسه آروم کنار لونا دراز کشید دستش روی موهای لونا کشید و بهش خیره شد جوری غرق صورتش بود که نفهمید کی خوابش برد
ویو لونا: چشمام باز کردم جئون دیدم که کنارم خوابیده نگاهی بهش کردم خیلی کیوت بود داشتم نگاهش می کردم که جئون بیدار شد
جئون: بیدار شدی خوشگلم ( خابالو)
لونا: هوم.... خوب خوابیدی
جئون: پرنسسم کنارم بوده معلومه خوب خوابیدم
هنوز داشت باران می بارید قطرات بارن روی شیشه اتاق نشسته بود جئون بلند شد به سمت طبقه پایین رفت و شروع کرد کتاب خوندن لونا بعد از ۳۰ دقیق حاضر شد و به سمت طبقه پایین رفت جئون دید روی کاناپه نشسته به سمتش رفت
لونا: .............
پارت ۴۴
لونا: ممنون که هستی..... ممنون که عاشقمی...... ممنون که هر لحظه کنارمی ( اشک تند تند از چشماش جاری می شد )
جئون: ممنون که تو هستی.....فرشته کوچولوم گریه نکن دلت میاد این مروارید ها هدر می دی ( دستاش روی گونه های لونا میزاره و آروم گونه هاش نوازش می کنه)
لونا: دوست دارم..... درسته یادم نیست ولی برای بار دوم دوباره دیوونه وار عاشقتم..... خیلی خیلی دوست دارم
جئون : منم فرشته کوچولو
۲ ساعت بعد
لونا روی کاناپه خوابیده بود جئون اومد کنارش آروم براید بغلش کرد و گذاشتش داخل اتاقش و نگاهی به صورت لونا که خیلی کیوت خوابیده بود کرد لبخند شیرینی روی لبش نشست جئون که غرق دیدن عشق کوچولوش بود با صدای رعد برق به خودش اومد مطمئن بود که اگه لونا تنها بزاره دوباره می ترسه آروم کنار لونا دراز کشید دستش روی موهای لونا کشید و بهش خیره شد جوری غرق صورتش بود که نفهمید کی خوابش برد
ویو لونا: چشمام باز کردم جئون دیدم که کنارم خوابیده نگاهی بهش کردم خیلی کیوت بود داشتم نگاهش می کردم که جئون بیدار شد
جئون: بیدار شدی خوشگلم ( خابالو)
لونا: هوم.... خوب خوابیدی
جئون: پرنسسم کنارم بوده معلومه خوب خوابیدم
هنوز داشت باران می بارید قطرات بارن روی شیشه اتاق نشسته بود جئون بلند شد به سمت طبقه پایین رفت و شروع کرد کتاب خوندن لونا بعد از ۳۰ دقیق حاضر شد و به سمت طبقه پایین رفت جئون دید روی کاناپه نشسته به سمتش رفت
لونا: .............
۱.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.