اسم : چرا من
اسم : چرا من
پارت ۴۳
لونا: یاااااااااا....... موهام بهم ریختی
جئون هر دفعه که باهاش صحبت می کنم رفتارش اخلاق شیرینش که مثل قبل نشون میده یعنی می تونم به این امید که حداقل اخلاق شیرینش داره زندگی کنم یعنی هیچوقت من یادش نمیاد یعنی قرار تا آخر عمر من یادش نیاد داشتم همین جوری فکر می کردم که با صدای لونا به خودم اومدم
لونا: ناراحت شدی که گفتم موهام بهم ریختی
جئون : نه بابا پرنسس تو چیزی بگه و من ناراحت شم غیر ممکنه ( کمی ناراحت)
لونا : ببخشید......( بغض)
جئون : آخه چرا پرنسسم
لونا : من هیچی یادم نیست حتماً سختت که من تو رو به یاد نمیارم متاسفم ( گریه)
جئون : خوشگلم گریه نکن می دونی من تاقت اشکات ندارم می دونی که ( بغض)
دستاش روی گونه های لونا میزاره آروم اشکاش پاک می کنه و لبخند تلخی می زنه
جئون فقط می خواست کنار عشقش زندگی خوشی داشته باشه ولی دست تقدیر
اجازه نمی ده بعضی وقتا اگه عشقی هم وجود داشته باشه ولی ممکنه معشوق
برای راحتی خودش عشقش رها کنه ولی جئون حاضر دنیا به آخر برسه ولی عشقش برای لحظه ای هم تنها نذاره
چرا دست تقدیر هر دفعه باعث میشه این دو عاشق از هم دور شن یعنی قرار نیست این دو بهم برسن .......
هر کی عاشق تر باشه بیشتر آسیب میبینه و جئون قصه ما عاشق تره یعنی قرار
بخاطر عشقش آسیب ببینه..... ولی این داستان اون داستانی نیست که آخرش معشوق ها بهم نرسند شاید راه درازی در پیش رو دارن ولی عشق این دو به پایان نمی رسد
لونا : آگه هیچوقت یادم نیاد تنهام میزاری ( گریه)
جئون : پرنسسم این چه حرفی میزنی ( بغض)
لونا: ببخشید که نتونستم خاطراتمون حفظ کنم ( گریه شدید )
اشکای جئون جاری شد اونم برای عشقش آروم عشقش به آغوش کشید و زمه زمه وار گفت: پرنسسم ...من به هیچ وج نمی تونم تنهات بزارم...من حاضرم همین الان جونم گرفته شود ولی حتی یک تار موت کم نشه
لونا :.....................
ممنون بابت حمایت
پارت ۴۳
لونا: یاااااااااا....... موهام بهم ریختی
جئون هر دفعه که باهاش صحبت می کنم رفتارش اخلاق شیرینش که مثل قبل نشون میده یعنی می تونم به این امید که حداقل اخلاق شیرینش داره زندگی کنم یعنی هیچوقت من یادش نمیاد یعنی قرار تا آخر عمر من یادش نیاد داشتم همین جوری فکر می کردم که با صدای لونا به خودم اومدم
لونا: ناراحت شدی که گفتم موهام بهم ریختی
جئون : نه بابا پرنسس تو چیزی بگه و من ناراحت شم غیر ممکنه ( کمی ناراحت)
لونا : ببخشید......( بغض)
جئون : آخه چرا پرنسسم
لونا : من هیچی یادم نیست حتماً سختت که من تو رو به یاد نمیارم متاسفم ( گریه)
جئون : خوشگلم گریه نکن می دونی من تاقت اشکات ندارم می دونی که ( بغض)
دستاش روی گونه های لونا میزاره آروم اشکاش پاک می کنه و لبخند تلخی می زنه
جئون فقط می خواست کنار عشقش زندگی خوشی داشته باشه ولی دست تقدیر
اجازه نمی ده بعضی وقتا اگه عشقی هم وجود داشته باشه ولی ممکنه معشوق
برای راحتی خودش عشقش رها کنه ولی جئون حاضر دنیا به آخر برسه ولی عشقش برای لحظه ای هم تنها نذاره
چرا دست تقدیر هر دفعه باعث میشه این دو عاشق از هم دور شن یعنی قرار نیست این دو بهم برسن .......
هر کی عاشق تر باشه بیشتر آسیب میبینه و جئون قصه ما عاشق تره یعنی قرار
بخاطر عشقش آسیب ببینه..... ولی این داستان اون داستانی نیست که آخرش معشوق ها بهم نرسند شاید راه درازی در پیش رو دارن ولی عشق این دو به پایان نمی رسد
لونا : آگه هیچوقت یادم نیاد تنهام میزاری ( گریه)
جئون : پرنسسم این چه حرفی میزنی ( بغض)
لونا: ببخشید که نتونستم خاطراتمون حفظ کنم ( گریه شدید )
اشکای جئون جاری شد اونم برای عشقش آروم عشقش به آغوش کشید و زمه زمه وار گفت: پرنسسم ...من به هیچ وج نمی تونم تنهات بزارم...من حاضرم همین الان جونم گرفته شود ولی حتی یک تار موت کم نشه
لونا :.....................
ممنون بابت حمایت
۲.۰k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.