پارت ۱۲ : لبخندی زد و دست چپش را پشت گردنم گذاشت و اومد ن
پارت ۱۲ : لبخندی زد و دست چپش را پشت گردنم گذاشت و اومد نزدیک تر و لباشو گذاشت رو لبام . اولین بارم بود که یکی بامن این کارو میکرد بعد چند ثانیه ازم جدا شد و در گوشم گفت : میخواستم بفهمی چقدر آب سرده .ولم کرد از روش بلند شدم و وی و جونگ کوک اومدن داخل جونگ کوک : چطوری چشماش و باز کردی من : شما نبودی آب ریختیم روش که چشماش باز شه وی : دمت گرم نایکا من : هر چی بود دیگه چشماش و باز کرد اومدیم بیرون وی گفت : کی اول حمام میره من : من برم مشکلی نداره وی : خوب پس برو رفتم حمام لباسامو شستم و لباس پوشیدم اومدم بیرون جیمین آخرین نفر بود که رفت حمام بعد که اومد بیرون صدام کرد رفتم پیشش جیمین : امشب پیش کی می خوابی ؟؟؟؟ من : اااممممم نمیدونم جیمین : خوب پیش من می خوابی باشه من : باشه ساعت حدوداً ۸ بود که رفتم بالکن و دراز کشیدم و آسمان نگا میکردم جیمین کنار گوشم گفت : چیه غرق در فکری من : نه دارم به اتفاق های امروز فکر میکردم جیمین : خب نمیخوای بخوابی من : چرا بریم . بلند شدم و رفتیم خوابیدیم
۴۷.۷k
۱۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.