خاکستر عشق پارت۱۱
خاکستر عشق پارت۱۱
تهیونگ: *محو ا.ت شده بودیم خیلی قشنگ شده بود * به به بیبی گرل چقدر خوشگل شدی
جیمین: اوم چقدر هات شدی بفرما لیدی
پرش به محل مهمونی
ا.ت: تهیونگ و جیمین کنار هم بودن و اصلا انگار نه انگار ک من اونجا بودم ک یکم بعد یه پسری اومد و بهم گفت:های بیبی میای برقصیم
ا.ت:چرا ک ن داشتم با پسره میرقصیدم ک پسره هی دستشو روی کمرم میکشید ک گفتم کافیه
پسره:بیبی اعصبانی شدی من بد گرل هارو دوست دارم چطوره یه شب رو مال من باشی هوم
ا.ت ویو
پسره یهویی منو کشید و بردتم تو یکی از اتاقا هی داد میزدم و گریه میکردم ولی انگار نه انگار کسی نمیشنید پسره لبشو گذاشت رو لبم و وحشیانه مک میزد و ک ناگهان....
جیمین ویو
تهیونگ تو ا.ت رو میبینی
تهیونگ: آره داره با اون پسره ی عوضی میرقصه ولش کن شب تنبیه اش میکنیم هوم؟
جیمین: آره خوب فکر کردی بیب انگار این دختره ادب نمیشه
جیمین: چی چرا اون داره ا.ت رو بزور با خودش میبره تهیونگ ببین
تهیونگ: پسره ی عوضی ک میخوای به برده ی ما دست بزنی
تهیونگ: وا کجا غیبش زد
جیمین: صدای جیغ و داد ا.ت رو میشنوم از اتاق بالایی میاد بیا بریم
تهیونگ: اره شنیدم
صدای گریه ا.ت از اتاق میومد ک در اتاق رو باز کردم ک دیدم پسره داره ا.ت رو میبوسه اونم داره گریه میکنه
پسره رو هلش دادم با تهیونگ تا میتونستم زدمش تهیونگ کتش رو درآورد و تن ا.ت کرد
ا.ت ویو
ک جیمین و تهیونگ اومدن تو و پسره رو هل دادن و زدنش هی میگفتم ولش کنین ولی انگار نمیشنیدن تا اینکه داد زدم تهیونگ ولش کرد و کتش رو تنم کرد و جیمین هم پسره رو ول کرد و دستمو گرفت و باخودش بردم رفتیم سوار ماشین شدیم
پایان ا.ت ویو
بهش گفتم:ممنون اگه اونجا نبودین الان معلوم نبود چی میشد
چیمین:نترس و گریه نکن راستی فک نکن ندیدیمت که داشتی با پسره میرقصیدی تنبیه منتظرته
تهیونگ: راست میگه بیب بد گرل شده بودی و ماهم دیدیمت از تنبیه امروز کلی لذت میبرم اوم وای
ا.ت: و.و.ولی آخه شما بهم توجه نمیکردین منم مجبور شدم بعدشم چرا باید تنبیه بشم ها من ک کار اشتباهی نکردم
جیمین: میتونستی بیای پیشمون و کسی مجبورت نکرد ک باهاش برقصی پس الانم خودتو خسته نکن تنبیه میشی
ا.ت توی مغزش:* نمیتونم بازم تنبیه بشم باید فرار کنم کسی هم اینجا نیست خلوته*
جیمین: پیاده شین رسیدیم خونه
تهیونگ: ا.ت بیا دیگه
ا.ت: باشه یه لحظه بند کفشم باز شد ببندم بیام
جیمین: اوک
تهیونگ ویو
ک یهو دیدم ا.ت مثل جت شروع کرد به دویدن
تهیونگ: جیمین ا.ت داره فرار میکنه بگیرش
جیمین: هی ا.ت وایسا ... گرفتمت کجا داشتی فرار میکردی هوم ببین چه بلایی سرت بیارم
ا.ت: ولم کن بذار برم خواهش میکنم
تهیونگ: اینطوری نمیشه انقدر دست و پا نزن جیمین بندازش رو کولت
تهیونگ: *محو ا.ت شده بودیم خیلی قشنگ شده بود * به به بیبی گرل چقدر خوشگل شدی
جیمین: اوم چقدر هات شدی بفرما لیدی
پرش به محل مهمونی
ا.ت: تهیونگ و جیمین کنار هم بودن و اصلا انگار نه انگار ک من اونجا بودم ک یکم بعد یه پسری اومد و بهم گفت:های بیبی میای برقصیم
ا.ت:چرا ک ن داشتم با پسره میرقصیدم ک پسره هی دستشو روی کمرم میکشید ک گفتم کافیه
پسره:بیبی اعصبانی شدی من بد گرل هارو دوست دارم چطوره یه شب رو مال من باشی هوم
ا.ت ویو
پسره یهویی منو کشید و بردتم تو یکی از اتاقا هی داد میزدم و گریه میکردم ولی انگار نه انگار کسی نمیشنید پسره لبشو گذاشت رو لبم و وحشیانه مک میزد و ک ناگهان....
جیمین ویو
تهیونگ تو ا.ت رو میبینی
تهیونگ: آره داره با اون پسره ی عوضی میرقصه ولش کن شب تنبیه اش میکنیم هوم؟
جیمین: آره خوب فکر کردی بیب انگار این دختره ادب نمیشه
جیمین: چی چرا اون داره ا.ت رو بزور با خودش میبره تهیونگ ببین
تهیونگ: پسره ی عوضی ک میخوای به برده ی ما دست بزنی
تهیونگ: وا کجا غیبش زد
جیمین: صدای جیغ و داد ا.ت رو میشنوم از اتاق بالایی میاد بیا بریم
تهیونگ: اره شنیدم
صدای گریه ا.ت از اتاق میومد ک در اتاق رو باز کردم ک دیدم پسره داره ا.ت رو میبوسه اونم داره گریه میکنه
پسره رو هلش دادم با تهیونگ تا میتونستم زدمش تهیونگ کتش رو درآورد و تن ا.ت کرد
ا.ت ویو
ک جیمین و تهیونگ اومدن تو و پسره رو هل دادن و زدنش هی میگفتم ولش کنین ولی انگار نمیشنیدن تا اینکه داد زدم تهیونگ ولش کرد و کتش رو تنم کرد و جیمین هم پسره رو ول کرد و دستمو گرفت و باخودش بردم رفتیم سوار ماشین شدیم
پایان ا.ت ویو
بهش گفتم:ممنون اگه اونجا نبودین الان معلوم نبود چی میشد
چیمین:نترس و گریه نکن راستی فک نکن ندیدیمت که داشتی با پسره میرقصیدی تنبیه منتظرته
تهیونگ: راست میگه بیب بد گرل شده بودی و ماهم دیدیمت از تنبیه امروز کلی لذت میبرم اوم وای
ا.ت: و.و.ولی آخه شما بهم توجه نمیکردین منم مجبور شدم بعدشم چرا باید تنبیه بشم ها من ک کار اشتباهی نکردم
جیمین: میتونستی بیای پیشمون و کسی مجبورت نکرد ک باهاش برقصی پس الانم خودتو خسته نکن تنبیه میشی
ا.ت توی مغزش:* نمیتونم بازم تنبیه بشم باید فرار کنم کسی هم اینجا نیست خلوته*
جیمین: پیاده شین رسیدیم خونه
تهیونگ: ا.ت بیا دیگه
ا.ت: باشه یه لحظه بند کفشم باز شد ببندم بیام
جیمین: اوک
تهیونگ ویو
ک یهو دیدم ا.ت مثل جت شروع کرد به دویدن
تهیونگ: جیمین ا.ت داره فرار میکنه بگیرش
جیمین: هی ا.ت وایسا ... گرفتمت کجا داشتی فرار میکردی هوم ببین چه بلایی سرت بیارم
ا.ت: ولم کن بذار برم خواهش میکنم
تهیونگ: اینطوری نمیشه انقدر دست و پا نزن جیمین بندازش رو کولت
۶.۳k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.