مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

تبهکارقهرمان

#تبهکار_قهرمان...
پارت9
.
.
.
.
یهو در لابه لای آن هیولاها هیولایی ریز اندام دادی کشید و گفت:
چه اسم باحالی! >>
و همه ی هیولاها به نشانه ی تایید و خوشحالی فریاد می زدند،
و بعد هرکس رفت و به کاری مشغول شدند.

آنجا زیبایی وصف ناپذیری داشت
و هر قسمت مبنی بر ویژگی های آن هیولا بود.

مثلا یکی از اتاق ها به شدت بزرگ بود و نمی‌توانستی ته آن اتاق را ببینی، راه رو های زیاد و تاریکی داشت که جرئت تنهایی رفتن به آن راه رو ها را نداشتم و در زمین آب با عمق بسیاری وجود داشت که در کف زمین دیده نمی شد.


در اتاق بعدی وقتی در را باز کردم کاملا سفید بود ولی وقتی اولین قدم را داخل اتاق گذاشتم هزاران تا چشم هم زمان در دیوار و سقف دیده می شدند، چشمانی خونی که انگار به خون من تشنه اند! و با هر قدم به داخل اتاق چشم ها هم، هم زمان به طرف من می آمدند؛
انقدری که مجبور به فرار کردن از آن اتاق شدم.


اتاق های زیادی وجود داشت اما یک اتاق به شدت نظر من را جلب کرد.

اتاقی با در مشکی و روی آن در تقریبا با همه زبان ها نوشته بود ورود ممنوع! خیلی کنجکاوانه پاورچین پاورچین به سمت آن در حرکت کردم.

در صدمی از ثانیه قبل از اینکه دستم به در آن اتاق بخورد هیولایی رو به روی من ظاهر شد.

آن هیولا قدی بلند داشت ولی مثل مار می خزید،
چون پایی نداشت و در زیر آن بدن مار مانند مایعی لزج تولید میشد و کف زمین را پر کرده بود.


اما با توجه به تکنولوژی قوی آن ها به هر هیولا ربات های خاصی با توجه به ویژگی اش وصل بود تا هیولاها بتوانند راحت زندگی کنند.

در این هنگام آن هیولای لزج و نارنجی رنگ دستش را محکم به آن در کوبید و گفت اینجا نوشته ورود ممنوع وهیچ کدوم ما هیولاها حق ورود به اونجا رو نداریم>>
با تعجب پرسیدم چرا؟ و او گفت:
خود ما هم نمی‌دانیم اما اینجا قانون هایی داره که باید بدون چون و چرا قبولش کنیم مگرنه تاوان بدی دارد >>

و او ادامه داد : حتی تاوانش می‌تواند مرگ هم باشد>>!!!....

مایل به ادامه؟
https://wisgoon.com/deku22
دیدگاه ها (۱۷)

#تبهکار_قهرمان..پارت 10....ترس در وجودم افتاد و به زور آب ده...

#تبهکار_قهرمان..پارت 11....او بدنش کلا از مو پوشیده بود و رن...

#تبهکار_قهرمان...پارت8....دنیایی پر از تکنولوژی پیشرفته و ال...

#تبهکار_قهرمان...پارت7. ...صداهای عجیبی از خود در می آوردند ...

کبریت

فیکشن بی تی اس چشم های بسته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط