thebuildinginfogyg پارت

#the_building_infogyg #پارت30
رکسانا
رزا:هیع خوبی
من:آه آره بهترم
رزا:ولی بهتر از بقیه از شوک دراومدی من:من میخوام غیرحضوری بردارم
رزا:چرا؟ میدونم به خاطر بی حواسی
منو تیهونگ بودش
من:نه موضوع اون نیست اومدیم یه
روز شماها نبودین من میترسم نمیخوام
خوناشام شم نمیخوام
رزا:دیونه شدی کی گفته تورومیخواد
خوناشام کنه بچه
من:گولم نزن من میدونم خودم توگوگل
خوندم وسرچ کردم
*هرچی خوندی چرت بوده
برگشتیم سمتش
رزا:تهیونگ من بهش توضیح میدم
ته:رزا این.یه مورد نمیشه برو.پایین رزا:اما آخه تهیو..
ته:رزا لطفا
سرشو تکون داد وبه سرعت از اتاق
رفت بیرون اومد سمتم خودمو جمع
کردم نمیدونم چرا ازش حساب میبردم
حساب نه می ترسیدم
ته:گفتی خوناشامی چراهمچین فکری
کردی؟هان جوابمو بده هان؟
من:گفتن تا سه بار گازت بگیرن تبدیل
خوناشام میشی
ته:آهان! چه جالب منی که خوناشامم
اینارو نمیدونم وتو یه الف بچه
میدونی خوب گوش کن هروقت یه
خوناشام تونست با سه بار گاز گرفتن
آدم آدم بشه اونوقت توام با سه بار که
نه بادده بار گاز گرفتن مثل ما خوناشام میشی
گردنمو گرفته بود بین دستاش ولم کرد
ورفت پایین جایی دستاش دردمیکرد
خدایا آلان باید بایکی حرف بزنم جزء
اینا صدایی در اومد
رزا:میشه بیام داخل
من:نه رزا میخوام تنها باشم
رزا:درکت میکنم باشه
گوشیمو برداشتم شمارشو گرفتم
آچا:میخواستم بهت زنگ بزنم چه خوب
شد زنگ زدی!
من:چطوری؟!،
آچا:خوبم تو بگو چطوری
من:یکم فکرم درهم وبرهمه
آچا:چیشده نکنه اون بچه تر تروچیزی بهت گفته
زدم زیر خنده لعنتی این الفاظ از
کجاش درمیاره آخه
من:نه،یه چیز دیگس موضوع
از اول تا آخرش تعریف کردم
آچا:وف راستی یه چیزی بهت میگم به
کسی نگو باشه
من:خاب
با تعریف کردنش من چشام ازحدقه زد
بیرون
من:اون کی بوده
آچا:نمیدونم ولی میفهمم میایی باهام
من:آره اگه مرخصی رد کنه این زندان
بان
آچا:اون ترترو بامن غمت نباشه من عاشقتم
خندیدم یه آهنگ یاد گرفته ها
من:حواست به عشقت باشه یکم
همزمان:باتو مجنونم بای
***///***///***///***
تهیونگ
خیلی بدبودلحنم نیش دار بود اما لازم
بود که اینطوری بگم بهش رفتم پایین
رزا:باهاش حرف زدی
من:آره اما رزامیدونی که چرا مام دنبال
اون شخص خاصیم این نیس نه
رزا:نه رکسانا خاص هستش ولی نه
زیاد مثل اون
من:راجبش حرف نزن
رزا:تهیونگ میدونی که کم کم باید شخص موردعلاقه شخص خاص رو
هرکی که باشی باید عاشق خودت کنی
تا
من:میدونم هم خودمون نجات پیدا
کنیم هم بتونیم از اونی که مارو تبدیل
به این چیزی که هستیم انتقام بگیرم
رزا:درسته
من:داره میاد تلفنت تموم شد
رکسانا:آره تموم شدش
من:پس بریم شام
دیدگاه ها (۴)

#the_building_infogyg #پارت31 (از زبون نویسنده) خیلی وقت بود...

#the_building_infogyg #پارت32 یونگ هنوزم برام عجیب اونم اگه ...

#the_building_infogyg #پارت29 چان تعطیل شدیم سوار ماشین شدش ...

#the_building_infogyg #ادامه_پارت29عوضی رو بفهمم به گردنم نگ...

نمیدونم چطور حالم رو نصبت بهت توصیف کنم اصن از کجا شروع کنم ...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

من عاشق شدمپارت(9)☆☆☆☆☆☆☆☆ته ها هه سو رو بلند میکنه میبره می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط