دختر اجاره ای 🕸🖤
دختر اجاره ای 🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ²⁷
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
از عصبانیت کاغذهایی که توی دستش بود رو پاره کرد
و منتظر موند تا جنی بیاد بیرون
جنی از دز اومد بیرون
منشی سریع موهاشو کشید و توی صورتش زد
تهیونگ سریع از جاش بلند شد و خواست منشی رو از
جنی دور کنه و باهاش دعوا کنه که قبل از این که برسه
جنی محکم تر منشی رو زد و با کفشاش به پای منشیه
زد و منشی اوفتاد روی زمین
جنی: دژگه از حدت گذشتی ، حواست باشه دستتو
روی کی بلند میکنی
منشی تا تهیونگو دید زد زیر گریه
تهیونگ داد کشید: داری چیکار میکنی با دوست دختر
من😡 خدارو شکر کن که دختر وگرنه وای به حالت میشد
منشی بلند شد و خواست یه بار دیگه جنی رو بزنه که
تهیونگ دستشو محکم میگیره
تهیونگ: سریع از اینجا برو، نزار دستمو روت بلند کنم
منشی دستشو کشید و سریع وسایلشو برداشت و رفت
تهیونگ جنی رو نگاه کرد: خوبی؟ جایی درد نگرفته؟
جنی لبخند زد: خوبم نگران نباش، زیاد محکم نزد
تهیونگ کامل نگاش گرد که نگاهش به گوشش اوفتاد
یکی از گوشواره هاش اوفتاده بود و گوشش داشت
خونریزی میکرد
تهیونگ: گوشت
جنی: گوشم چی؟
دست زد به گوشش
جنی: آخ.. خودم تازه فهمیدم، نگران نباش خوبم
تهیونگ: یعنی چس خوبم؟ ممکنه عفونت کنه
جنی: میگم من خو..
تهیونگ دستشو کشید و رفتن بیرون
جنی: تهیونگ من خوبم
تهیونگ: سوار شو چیزی نگو
جنی: تهیونگ دارم میگم خوبم
تهیونگ: سوار نمیشی؟
تهیونگ جنی رو گرفت و گذاشت توی ماشین و خودش سریع سوار شد
انقد عصبانی بود که میتونست آدم بکشه
پاشو گذاشت روی گاز و با سرعت ¹⁸⁰ حرکت میکرد
جنی جیغ میکشید: تهیونگ آروم برووو،الان میکشیمون
تهیونگگگگگگگ
𝐩𝐚𝐫 ²⁷
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
از عصبانیت کاغذهایی که توی دستش بود رو پاره کرد
و منتظر موند تا جنی بیاد بیرون
جنی از دز اومد بیرون
منشی سریع موهاشو کشید و توی صورتش زد
تهیونگ سریع از جاش بلند شد و خواست منشی رو از
جنی دور کنه و باهاش دعوا کنه که قبل از این که برسه
جنی محکم تر منشی رو زد و با کفشاش به پای منشیه
زد و منشی اوفتاد روی زمین
جنی: دژگه از حدت گذشتی ، حواست باشه دستتو
روی کی بلند میکنی
منشی تا تهیونگو دید زد زیر گریه
تهیونگ داد کشید: داری چیکار میکنی با دوست دختر
من😡 خدارو شکر کن که دختر وگرنه وای به حالت میشد
منشی بلند شد و خواست یه بار دیگه جنی رو بزنه که
تهیونگ دستشو محکم میگیره
تهیونگ: سریع از اینجا برو، نزار دستمو روت بلند کنم
منشی دستشو کشید و سریع وسایلشو برداشت و رفت
تهیونگ جنی رو نگاه کرد: خوبی؟ جایی درد نگرفته؟
جنی لبخند زد: خوبم نگران نباش، زیاد محکم نزد
تهیونگ کامل نگاش گرد که نگاهش به گوشش اوفتاد
یکی از گوشواره هاش اوفتاده بود و گوشش داشت
خونریزی میکرد
تهیونگ: گوشت
جنی: گوشم چی؟
دست زد به گوشش
جنی: آخ.. خودم تازه فهمیدم، نگران نباش خوبم
تهیونگ: یعنی چس خوبم؟ ممکنه عفونت کنه
جنی: میگم من خو..
تهیونگ دستشو کشید و رفتن بیرون
جنی: تهیونگ من خوبم
تهیونگ: سوار شو چیزی نگو
جنی: تهیونگ دارم میگم خوبم
تهیونگ: سوار نمیشی؟
تهیونگ جنی رو گرفت و گذاشت توی ماشین و خودش سریع سوار شد
انقد عصبانی بود که میتونست آدم بکشه
پاشو گذاشت روی گاز و با سرعت ¹⁸⁰ حرکت میکرد
جنی جیغ میکشید: تهیونگ آروم برووو،الان میکشیمون
تهیونگگگگگگگ
۶.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.