پارت ۲۰

پارت ۲۰
وقتی رسیدم خونه ساعت ۱۲بود اروم در و باز کردم چراغ ها خاموش بود پس جانگ کوک خوابید پاورچین پاورچین رفتم میخواستم برم سمت اتاقم که یه نفر از پش دستمو گرفت و گفت:تا الان کجا بود
منم از ترس یه جیغی کردم و با پام کوبیدم تو شکم طرف وقتی برگشتم دیدم جانگ کوک بود که دولا شده و از درد شکمشو گرفته وای زدم بچه رو ناکار کردم رفتم دستشو گرفتم
جون هی:وای کوک حالت خوبه ببخشید اومدی جلو منم ترسیدم بدنم اینجوری واکنش نشون داد بیا
جانگ کوک:اخه غیر از منو تو که کسی اینجا نیست
جون هی:بیا بشین اینجا تا حالت جابیاد
بردم طرف مبلا و رفتم تا اب بیارم
جون هی:بیا اینو بخور حالت جا بیاد
جانگ کوک:گفتم تا الان کجا بودی
یجوری این حرفشو زد انگار من زنشم میخواد ازم باز جوی کنه منم با پروی گفتم:به تو چه مگه شوهرمی
جانگ کوک:شوهر.شاید ولی تا وقتی اینجای نباید مثل هرزه ها دیر بیای فهمیدی (این تکشو با صدای بلند گفت)
منم مثل خودش داد زدم
جون هی:درست صحبت کن هرزه خودتی نه من منم هر وقت دلن خواست میام هروقتم دلم نخواست نمیام فهمیدی
بعدش رفتم تو اتاقم مرتیکه خر فکرده کیه داره به من میگه هرزه یه بلای سرش میارم که پشیمون شه از حرفی که زده تو منو نمیشناشی اقای جئون جانگ کوک