پارت ۲۱
پارت ۲۱
(از زبان جانگ کوک)
امروز آقای جانگ شین که مدیر باشگاه بود همرو یه جا جمع کرد و گفت: قراره از باشگاه... قرار چند تا ورزشکار جدید بیان پس باهاشون خوب رفتار کنین
اسم باشگاه خیلی برام آشنا بود حتما جای شنیده بودم که با آمدن اون ورزشکار ها دیگه مطمعن شدم کجا شنیدم جون هی با دیدنش چشمام شد اندازه توپ تنیس ولی امروز چقدر خوشگل شده بود مثل فرشته ها
ای چی میگی احمق خودتو جمع کن انگار اون تعجب نکرده بود و میدونست چه چشمکی بهم زد و ب
رو به جمع که دونه دونه خودشونو معرفی میکردن گفت:سلام اسم من لی جون هی هست و رسته ورزشیم کنگ فو هست امید وارم دوستای خوبی بشیم
چقدر آروم بود فقط بلد بود ت سر من بود
بپره دختره احمق از فکرای خودم خنده ام گرفت
(از زبان جون هی)
امروز قشنگ به خودم رسیدم و آرایشم امروز یکم تغییر دادم تا قشنگ بشم لباسامو پوشیدم و بدون اینکه جانگ کوک بفهمه رفتم بیرون چوم نمیخواستم بفهمه قراره برم باشگاه اونا چون باشگاه اونا واقعا بزرگ بود و زیادی از ر
رشته های اونجا بود منم واسشون نامه دادم تا بتونم بهتر عمل کنم اگه برم اونجا احتمال اینکه به مسابقه ها دعوت بشم زیاد بود واسه همین خیلی بهتر بود درسته دلم واسه باشگاه خودمون و مربی تنگ میشه ولی دیکه مجبور بود
رسیدم باشگاه د
و رفتیم پیش آقای جانگ شین که جانگ کوک و دیدم چشاش داشت در میومد خوب انتظار نداشت منو اینجا ببینه منم واسش یه چشمک زدم و خودمو معرفی کردم
(از زبان جانگ کوک)
امروز آقای جانگ شین که مدیر باشگاه بود همرو یه جا جمع کرد و گفت: قراره از باشگاه... قرار چند تا ورزشکار جدید بیان پس باهاشون خوب رفتار کنین
اسم باشگاه خیلی برام آشنا بود حتما جای شنیده بودم که با آمدن اون ورزشکار ها دیگه مطمعن شدم کجا شنیدم جون هی با دیدنش چشمام شد اندازه توپ تنیس ولی امروز چقدر خوشگل شده بود مثل فرشته ها
ای چی میگی احمق خودتو جمع کن انگار اون تعجب نکرده بود و میدونست چه چشمکی بهم زد و ب
رو به جمع که دونه دونه خودشونو معرفی میکردن گفت:سلام اسم من لی جون هی هست و رسته ورزشیم کنگ فو هست امید وارم دوستای خوبی بشیم
چقدر آروم بود فقط بلد بود ت سر من بود
بپره دختره احمق از فکرای خودم خنده ام گرفت
(از زبان جون هی)
امروز قشنگ به خودم رسیدم و آرایشم امروز یکم تغییر دادم تا قشنگ بشم لباسامو پوشیدم و بدون اینکه جانگ کوک بفهمه رفتم بیرون چوم نمیخواستم بفهمه قراره برم باشگاه اونا چون باشگاه اونا واقعا بزرگ بود و زیادی از ر
رشته های اونجا بود منم واسشون نامه دادم تا بتونم بهتر عمل کنم اگه برم اونجا احتمال اینکه به مسابقه ها دعوت بشم زیاد بود واسه همین خیلی بهتر بود درسته دلم واسه باشگاه خودمون و مربی تنگ میشه ولی دیکه مجبور بود
رسیدم باشگاه د
و رفتیم پیش آقای جانگ شین که جانگ کوک و دیدم چشاش داشت در میومد خوب انتظار نداشت منو اینجا ببینه منم واسش یه چشمک زدم و خودمو معرفی کردم
۵.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.