منشی جدید شرکت "فصل² "
منشی جدید شرکت "فصل² "
part ³
بدون اینکه درو باز کنم رفتم دفتر یونگی که دیدم.....
یونگی داشت اون دختره که تازه اومده بود واسه پروندش رو میبوسید
یونگی: آ...ات
ات: اصلا ازت انتظار نداشتم مین یونگی....تو یه بچه داری و.....واقعا که...."با گریه"
و بعدشم ات دوان دوان از شرکت خارج شد
یونگی: ات....اتتتتت....صبر کن
*یونگی رفت و جلوی ات رو گرفت*
ات: ولم کن میخوام برم "گریه"
یونگی: ات باور کن اونطوری که فکر میکنی نیست
ات: پس چطوریهه "گریه''
یونگی: ات باور کن اون دختره به زور منو بوسید...هی از اول خودش رو میچسبوند بهم ولی من بهش اهمیت ندادم.....خودم گفتم این دختره یه کاری میکنه بلاخره کار خودش رو کرد....تو که میدونی من هیچوقت بهت خیانت نمیکنم
ات: "گریه"
یونگی: اصلا میندازمش بیرون که دیگه منو نبینه....تو هم اونو نبینی.....خوبه؟
ات: آره "گریه"
یونگی: دیگه گریه نکن چشمای قشنگت خراب میشه "ات و بغل کرد"
ویو اون دختره "اسمش میا عه"
ای بابا....اینا که دارن همو بغل میکنن....آخه مگه ممکنه؟.....انگار اینا خیلی بهم اعتماد دارن....نمیشه از هم جداشون کرد....ای وای دارن میان اینجا
یونگی: خانم کیم.....از شرکت من برید بیرون تا پرتتون نکردم "خیلی جدی"
میا: ایششش
رفتم پیش رئیس و ماجرا رو براش تعریف کردم
جیوو: پس این راه جواب نمیده
میا: نه رئیس....اینا خیلی به هم اعتماد دارن که خیانت جواب نمیده
فیلیکس: یعنی اگه به سئوجون هم بگیم ات رو ببوسه که مین ببینه جواب نمیده؟
میا: اعتمادی که من بین اینا دیدم شکسته نمیشه
جیوو: اگه به سئوجون بگیم به دختره تجا.وز کنه چی؟
میا: عاااا....حس میکنم بازم نمیشه....همونطور که گفتم اینا خیلی بهم اعتماد دارن...مین به هیچ دختری نگاه نمیکنه و ات هم به هیچ پسری نگاه نمیکنه.
فیلیکس: اوه....سئوجون اومد
سئوجون: سلام رئیس
جیوو: خوب....چیکارا کردی؟
سئوجون: راجبشون تحقیق کردم....یونگی که تک فرزنده و خودتون میدونید پدر و مادر هم نداره....ات هم یه داداش داره به اسم جیوو و مامان و باباس بوسان زندگی میکنن.....این دوتا یه بچه ۵ ساله دارن به اسم سئوک و......
جیوو: صبر کن....گفتی بچه؟
سئوجون: بله
جیوو: هوممم....میتونیم بچه هه رو بدزدیم
میا: فکر خوبیه رئیس.....به خاطر بچشون هر کاری میکنن
جیوو: فیلیکس
فیلیکس: بله رئیس
جیوو: اونا رو تعقیب میکنی و بچه رو واسه من میاری
فیلیکس: چشم رئیس
جیوو: حالا زود برو
فیلیکس: بله....با اجازه "و رفت"
جیوو: انتقامم رو ازت میگیرم مین یونگی!
خوب اینو شرط میزارم
۳۵ لایک و ۵۵ کامنت
امیدوارم کاملش کنید چون اگه کامل نشه پارت بعدی نمیزارم
#فیک#فیک_بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_جیمین#فیکشن#فیک_شوگا
#فیک_جیهوپ#فیک_نامجون#فیک_جین#سناریو#سناریو_بی_تی_اس#سناریودرخواستی#تکپارتی#جیمین#شوگا#یونگی
part ³
بدون اینکه درو باز کنم رفتم دفتر یونگی که دیدم.....
یونگی داشت اون دختره که تازه اومده بود واسه پروندش رو میبوسید
یونگی: آ...ات
ات: اصلا ازت انتظار نداشتم مین یونگی....تو یه بچه داری و.....واقعا که...."با گریه"
و بعدشم ات دوان دوان از شرکت خارج شد
یونگی: ات....اتتتتت....صبر کن
*یونگی رفت و جلوی ات رو گرفت*
ات: ولم کن میخوام برم "گریه"
یونگی: ات باور کن اونطوری که فکر میکنی نیست
ات: پس چطوریهه "گریه''
یونگی: ات باور کن اون دختره به زور منو بوسید...هی از اول خودش رو میچسبوند بهم ولی من بهش اهمیت ندادم.....خودم گفتم این دختره یه کاری میکنه بلاخره کار خودش رو کرد....تو که میدونی من هیچوقت بهت خیانت نمیکنم
ات: "گریه"
یونگی: اصلا میندازمش بیرون که دیگه منو نبینه....تو هم اونو نبینی.....خوبه؟
ات: آره "گریه"
یونگی: دیگه گریه نکن چشمای قشنگت خراب میشه "ات و بغل کرد"
ویو اون دختره "اسمش میا عه"
ای بابا....اینا که دارن همو بغل میکنن....آخه مگه ممکنه؟.....انگار اینا خیلی بهم اعتماد دارن....نمیشه از هم جداشون کرد....ای وای دارن میان اینجا
یونگی: خانم کیم.....از شرکت من برید بیرون تا پرتتون نکردم "خیلی جدی"
میا: ایششش
رفتم پیش رئیس و ماجرا رو براش تعریف کردم
جیوو: پس این راه جواب نمیده
میا: نه رئیس....اینا خیلی به هم اعتماد دارن که خیانت جواب نمیده
فیلیکس: یعنی اگه به سئوجون هم بگیم ات رو ببوسه که مین ببینه جواب نمیده؟
میا: اعتمادی که من بین اینا دیدم شکسته نمیشه
جیوو: اگه به سئوجون بگیم به دختره تجا.وز کنه چی؟
میا: عاااا....حس میکنم بازم نمیشه....همونطور که گفتم اینا خیلی بهم اعتماد دارن...مین به هیچ دختری نگاه نمیکنه و ات هم به هیچ پسری نگاه نمیکنه.
فیلیکس: اوه....سئوجون اومد
سئوجون: سلام رئیس
جیوو: خوب....چیکارا کردی؟
سئوجون: راجبشون تحقیق کردم....یونگی که تک فرزنده و خودتون میدونید پدر و مادر هم نداره....ات هم یه داداش داره به اسم جیوو و مامان و باباس بوسان زندگی میکنن.....این دوتا یه بچه ۵ ساله دارن به اسم سئوک و......
جیوو: صبر کن....گفتی بچه؟
سئوجون: بله
جیوو: هوممم....میتونیم بچه هه رو بدزدیم
میا: فکر خوبیه رئیس.....به خاطر بچشون هر کاری میکنن
جیوو: فیلیکس
فیلیکس: بله رئیس
جیوو: اونا رو تعقیب میکنی و بچه رو واسه من میاری
فیلیکس: چشم رئیس
جیوو: حالا زود برو
فیلیکس: بله....با اجازه "و رفت"
جیوو: انتقامم رو ازت میگیرم مین یونگی!
خوب اینو شرط میزارم
۳۵ لایک و ۵۵ کامنت
امیدوارم کاملش کنید چون اگه کامل نشه پارت بعدی نمیزارم
#فیک#فیک_بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_جیمین#فیکشن#فیک_شوگا
#فیک_جیهوپ#فیک_نامجون#فیک_جین#سناریو#سناریو_بی_تی_اس#سناریودرخواستی#تکپارتی#جیمین#شوگا#یونگی
۲۳.۲k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.