کتاب دردسر ساز
#کتاب_دردسر_ساز
#پارت_8
پلیسا اومدن.سوال جواب میکردن،هیچکدوم از قضیه دیشب چیزی نگفتیم و فقط گفتیم رفتیم کلبه و خوشگذرونی!
پلیسا داشتن خونه رو میگشتن که تو اتاق،تو کمد مامان مرلین یه دست دیگه پیدا میکنن.
پلیس:این دستی که تو یخچال بود متعلق به یک مرد و این و این یکی دست متعلق به یک زن هست!...
مرلین داشت به دستا نگاه میکرد که سریع خیز برداشت...
+ نه!نه!نمیشه! کاترین این همون دستبندیه که برای مامانم درست کردم
- چی میگی مرلین حالت خوبه؟
مرلین داشت گریه میکرد که افتاد و غش کرد.
ارسلان سریع اومد سمت مرلین و بردش تو اتاق... منم اب برداشتم و رفتم سمت اتاق!
رسیدم دم اتاق صداهایی داشت میومد.
#پارت_8
پلیسا اومدن.سوال جواب میکردن،هیچکدوم از قضیه دیشب چیزی نگفتیم و فقط گفتیم رفتیم کلبه و خوشگذرونی!
پلیسا داشتن خونه رو میگشتن که تو اتاق،تو کمد مامان مرلین یه دست دیگه پیدا میکنن.
پلیس:این دستی که تو یخچال بود متعلق به یک مرد و این و این یکی دست متعلق به یک زن هست!...
مرلین داشت به دستا نگاه میکرد که سریع خیز برداشت...
+ نه!نه!نمیشه! کاترین این همون دستبندیه که برای مامانم درست کردم
- چی میگی مرلین حالت خوبه؟
مرلین داشت گریه میکرد که افتاد و غش کرد.
ارسلان سریع اومد سمت مرلین و بردش تو اتاق... منم اب برداشتم و رفتم سمت اتاق!
رسیدم دم اتاق صداهایی داشت میومد.
۲.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.